گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد نهم

سه . صحّت و صدور حدیث ثقلین



کتاب هایی که بدین موضوع پرداخته اند ، نام بیش از سیصد تن از آنان آمده است . (1)

سه . صحّت و صدور حدیث ثقلینتأمّل در «تواتر معنوی» و بلکه «تواتر لفظیِ» حدیث ثقلین و کثرت راویان آن در همه طبقات از یک سو ، و ناهمگونی گروه های فکری و سیاسی گزارش کننده این حدیث از سوی دیگر ، هر گونه تردید در صدور آن را برطرف می سازد و پژوهشگر را از ارزیابی سند ، بی نیاز می کند . با این وصف ، بررسی موردی اسناد حدیث ثقلین نیز صحّت و اعتبار بسیاری از آنها را نشان می دهد . موارد زیر ، از بررسی موردیِ اسناد ، به دست آمده است : الف متن صحیح مسلم به نقل از زید بن ارقم ، «صحیح» و مورد قبول اهل سنّت است . (2) ب ناصر الدین آلبانی ، روایت سنن الترمذی به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری را «صحیح» شمرده است . 3 ج آلبانی ، روایت ترمذی به نقل از زید بن ارقم و ابو سعید خُدری را «صحیح» دانسته است . (3) د حاکم نیشابوری ، گزارش زید بن ارقم در باره خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر خُم را «صحیح» دانسته و ذهبی نیز این سخن را تأیید کرده است . (4) ابن کثیر ، صحّت این

.

1- .ر . ک : نفحات الأزهار : ج 1 ص 199 و ج 2 ص 91 .
2- .ر . ک : نفحات الأزهار : ج 1 ص 161 .
3- .الکافی ، ج 1 ، ص 450 ، ح 34 .
4- .ر . ک : سلسله الأحادیث الصحیحه : ج 4 ص 356 ح 1761 .

ص: 454



چهار . موارد صدور حدیث ثقلین

حدیث را به نقل از استاد خود ، ذهبی ، گزارش کرده است . (1) ه هیثمی ، روایت زید بن ثابت را «معتبر» دانسته و گفته است : سندهای آن ، خوب است... . (2) طبرانی، آن را در المعجم الکبیر نقل کرده است و رجال حدیث ، ثقه هستند . (3) سیوطی و آلبانی نیز آن را «صحیح» شمرده اند . (4) و ابن حجر ، نقل امام علی علیه السلام را «صحیح» دانسته است . (5) بوصیری نیز آن را «صحیح» شمرده است . (6)

چهار . موارد صدور حدیث ثقلیننقش سرنوشت ساز اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن و ضرورت مرجعیت علمی و سیاسی آنان برای امّت اسلامی ، ایجاب می کرد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در ماه های آخر عمر پربرکت خود ، از هر فرصتی برای تبیین جایگاه آنان استفاده کند و در مناسبت های مختلف ، این موضوع را تکرار نماید تا به گوش همگان برسد و حجّت بر آنان تمام شود . موارد گزارش شده ، عبارت اند از : 1 . در سرزمین عرفات ، در روز عرفه ، (7) 2 . در مسجد خَیف ، (8)

.

1- .ر . ک : صحیح الجامع الصغیر : ج 1 ص 482 ح 2458 .
2- .تقریب التهذیب ، ج 1 ، ص 690 .
3- .ر . ک : المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 118 ح 4576 و ص161 ح4711 .
4- .ر . ک : البدایه و النهایه : ج 5 ص 209 .
5- .ر . ک : مجمع الزوائد : ج 9 ص 256 ح 14957 .
6- .ر . ک : مجمع الزوائد : ج 1 ص 413 ح 784 .
7- .ر . ک : سنن الترمذی : ج 5 ص 662 ح 3786، المعجم الأوسط : ج 5 ص 89 ح 4757 و تفسیر ابن کثیر : ج 7 ص 191 .
8- .ر . ک : تفسیر القمّی : ج 1 ص 3، الإقبال : ج 2 ص 242 .

ص: 455

3 . در مِنا ، (1) 4 . در مسجد الحرام ، (2) 5 . در غدیر خُم ، در بازگشت از حَجّه الوداع ، (3) 6 . در مدینه ، در آخرین سخنرانی ، (4) 7 . در منزل ، در بستر بیماری ای که به رحلت ایشان انجامید . (5) ابن حجر هیثمی ، در باره طُرُق حدیث ثقلین و اهمّیت تکرار آن می گوید : بدان که حدیثِ «تمسّک به ثقلین» ، طُرُق بسیاری دارد و از بیست و چند صحابی، نقل شده است . طرق فراوانی هم در صفحات گذشته ذکر شد ... . در برخی از این طرق ، آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را در سرزمین عرفات در حجّه الوداع گفت . در برخی دیگر آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را در مدینه به هنگام بیماری اش ، وقتی که اتاقش آکنده از اصحاب بود ، فرمود . در پاره ای از آنها آمده که آن را در غدیر خُم گفته است . در برخی دیگر گفته شده که پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام بازگشت از طائف ، به سخنرانی ایستاد و در آن جا فرمود . البتّه میان اینها منافاتی وجود ندارد ؛ چرا که ممکن است پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر توجّه ویژه اش به کتاب خدا و عترت پاک ، آن را در جاهای یاد شده و جاهای دیگر ، بارها گفته باشد . (6)

.

1- .ر . ک : الإقبال : ج 2 ص 242، بصائر الدرجات : ص 413 ح 3 .
2- .ر . ک : تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 111 .
3- .ر . ک : السنن الکبری ، نسایی : ج 5 ص 130 ح 8464 ، المستدرک علی الصحیحین : ج3 ص118 ح4576، السنن الکبری : ج2 ص 212 ح 2857، خصائص أمیر المؤمنین ، نسایی : ص 112 ح 78 و السیره النبویّه ، ابن کثیر : ج 4 ص 416 .
4- .ر . ک : الکافی : ج 2 ص 415 ح 1 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 5 ح 9 و بحار الأنوار : ج 92 ص 27 ح 29 .
5- .ر . ک : دعائم الإسلام : ج 1 ص 28، مسند زید : ص 404 .
6- .الصواعق المحرقه : ص 150 .

ص: 456



پنج . مقصود از «عترت» و «اهل بیت»

اهل بیت ، در آیه تطهیر

پنج . مقصود از «عترت» و «اهل بیت»پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در تبیین آیه تطهیر ، شخصا مقصود از «عترت» و «اهل بیتِ» خود را بیان کرده است ، به گونه ای که جای هیچ گونه ابهام و تردید و یا تفسیر و تأویلی نیست . بی شک ، در حدیث ثقلین نیز که ایشان در آن ، اهل بیتِ خود را همتای قرآن به امّت معرّفی می نماید ، مقصود از «اهل بیت» ، همان جمعی است که آیه تطهیر در باره آنان نازل شده است . بدین ترتیب ، برای روشن شدن مقصود از «اهل بیت» در حدیث ثقلین ، توضیح کوتاهی در باره آیه تطهیر ، ضرور می نماید .

اهل بیت ، در آیه تطهیرمتن آیه تطهیر ، این است : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا . (1) خدا خواسته است که پلیدی را فقط از شما «اهل بیت» بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» . جالب توجّه است که این آیه در اواخر عمر پیامبر خدا نازل شده است ، 2 چنان

.

1- .احزاب : آیه 33 .

ص: 457

که حدیث ثقلین نیز در همان ایّام از ایشان صادر گردیده است . آیه تطهیر در خانه اُمّ سلمه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد . پس از نزول آن ، پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و عبای خیبریِ خود را بر آنها کشید و فرمود : هؤلاءِ أهلُ بَیتی . (1) اینان ، اهل بیت من اند . اُمّ سلمه گفت : ای پیامبر خدا! من از «اهل بیت» نیستم ؟ پیامبر خدا فرمود : إنَّکِ أهلی خَیرٌ ، وَ هؤلاءِ أهلُ بَیتی ، اللّهُمَّ أهلی أحَقُّ ! (2) تو ، خانواده من و در راه درست هستی و اینان ، اهل بیت من اند . خداوندا! خانواده ام شایسته ترین اند . در حدیث دیگری آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : إنَّکِ مِن أزواجِ رَسولِ اللّهِ . (3) تو ، از همسران پیامبر خدایی . در حدیثی دیگر آمده است که به او فرمود : إنَّکِ إلی خَیرٍ ، أنتِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ . (4) تو در راه درست و از همسران پیامبر خدایی .

.

1- .سنن الترمذی : ج 5 ص 351 ح 3205 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 197 ح 26659 ، المصنّف ، ابن ابی شیبه : ج 7 ص 501 ح 40 .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 451 ح 3558 .
3- .تاریخ دمشق : ج 13 ص 207 ح 3188 .
4- .تفسیر الطبری : ج 12 جزء 22 ص 7 ، تفسیر ابن کثیر : ج 6 ص 409 .

ص: 458

در حدیثی دیگر ، آمده است که اُمّ سلمه گفت : من عبا را کنار زدم تا همراه علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام زیر آن قرار گیرم ؛ ولی پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از دست من کشید و فرمود : إنَّکِ عَلی خَیرٍ . (1) تو در راه درست هستی . از مجموع آنچه دو تن از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله (اُمّ سلمه و عایشه) در معنای «اهل بیت» از پیامبر خدا روایت کرده اند (2) و آنچه هفده تن از اصحاب پیامبر خدا در باره آن ، گزارش نموده اند ، (3) و آنچه اهل بیت علیهم السلام ، خود در تفسیر «اهل بیت» گفته اند ، (4) چنین بر می آید که تنها گروهی خاص از نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله ، «اهل بیت» شمرده می شوند و حتّی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله جزو آن نیستند . بدین ترتیب ، مجال کمترین شک در مقصود از «اهل بیت» برای محقّق منصف ، باقی نمی ماند . (5) مضمون و سیاق آیه تطهیر نیز مؤیّد احادیثی است که «اهل بیت» را به جمع خاصّی از نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر کرده اند . به علاوه ، سیره عملی پیامبر خدا در تبیین این آیه شریف از همان ابتدای نزول آن یعنی آن گاه که برای دفع احتمال ورود همسرانش در عنوان «اهل بیت» ، مانع از ملحق شدن همسر بزرگوارش اُمّ سلمه به «اصحاب کسا» شد ، تا هنگام مرگ ، (6) به

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 228 ح 26808 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 53 ح2664 و ج 23 ص 336 ح 779 ، مسند أبی یعلی : ج 6 ص 249 ح 6876 .
2- .ر . ک : ص 231 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و مصداق «اهل بیت») .
3- .ر . ک : ص 261 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و مصداق «اهل بیت») .
4- .ر . ک : ص 287 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / اهل بیت علیهم السلام و مصداق «اهل بیت») .
5- .این نکته بدیهی می نماید که «اهل بیت» در آیه تطهیر ، شامل پیامبر صلی الله علیه و آله نیز می شود ؛ ولی در حدیث ثقلین که «اهل بیت» به عنوان جانشینان پیامبر خدا مطرح شده اند ، پیامبر صلی الله علیه و آله از «اهل بیت» خارج است .
6- .ر . ک : ص 301 (درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله بر اهل بیت علیهم السلام و ویژه ساختن آنان در فرا خوانی به نماز) .

ص: 459

گونه ای بود که هیچ گونه اختلافی در مفهوم و مصداق «اهل بیت» باقی نمی گذاشت و در زمان حیات ایشان ، جز گروه خاصّی از نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله که از نظر علمی و عملی ، شایستگی هدایت و رهبری امّت اسلامی را داشتند ، کسی مدّعی این عنوان نبود . (1) بنا بر این ، هر گونه شبهه در مفهوم و مصداق «اهل بیت» در آیه تطهیر و حدیث ثقلین ، در برابر سخنان صریح و روشن پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر این عنوان و سیره عملی ایشان در این زمینه ، فاقد ارزش علمی است . قابل توجّه ، این که : مضمون حدیث ثقلین و تأکید پیامبر خدا بر این نکته که قرآن و اهل بیت ، تا قیامت با هم هستند و جامعه اسلامی موظّف به پیروی از آنان است ، به روشنی دلالت دارد که مصادیق «اهل بیت» ، به اصحاب کسا که آخرین آنان (امام حسین علیه السلام ) ، پنجاه سال پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به شهادت رسید منحصر نیستند ؛ بلکه چنان که در شماری از احادیث اهل بیت علیهم السلام بدان تصریح گردیده است ، نُه تن از فرزندان حسین علیه السلام نیز بدان افزوده می شوند . امام علی علیه السلام در تبیین معنای «عترت پیامبر صلی الله علیه و آله » می فرماید : أنا وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ وَ الأئِمَّهُ التِّسعَهُ مِن وُلدِ الحُسَینِ ، تاسِعَهُم مَهدِیُّهُم وَ قائِمُهُم ، لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ وَ لا یُفارِقُهُم حَتَّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَوضَهُ . (2) من و حسن و حسین و نُه امام از فرزندان حسین که نهمین آنان ، مهدی و قائم آنهاست [امامانی هستیم که] از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از آنان جدا نمی شود تا در کنار حوض [کوثر] بر پیامبر خدا وارد شوند . البتّه در احادیث معتبر در نزد اهل سنّت ، با این صراحت ، «عترت» بر دوازده

.

1- .برای آگاهی بیشتر، ر . ک : ص 231 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم : مصادیق «اهل بیت») .
2- .ر . ک : ص 288 ح 54 و ص 338 ح 120 .

ص: 460



شش . معنای حدیث ثقلین

اشاره

نفر از خاندان رسالت ، تطبیق نشده است ، ولی باید توجّه داشت که احادیثی که تأکید می کنند خلفای پیامبر خدا دوازده نفرند ، جز با مبنای اعتقادی پیروان اهل بیت علیهم السلام قابل توجیه نیستند . (1) نمونه هایی از این احادیث ، به شرح زیرند : لا یَزالُ الدِّینُ قائِما حَتَّی تَقومَ السّاعَهُ ، أو یَکونَ عَلَیکُم اثنا عَشَرَ خَلیفَهً ، کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ . (2) دین خدا ، همواره پا بر جاست تا این که قیامت بر پا شود و یا دوازده نفر بر شما خلیفه شوند که همگی از قریش اند . در نقلی دیگر ، آمده است : لا یَزالُ الإِسلامُ عَزیزا إلَی اثنَی عَشَرَ خَلیفَهً . (3) اسلام تا دوازده خلیفه، همواره عزّتمند است . بدین سان ، می توان گفت که این گونه احادیث ، به شمول مفهوم «عترت» بر سایر امامان اشاره دارد ، چنان که در احادیث اهل بیت علیهم السلام بدان تصریح شده است .

شش . معنای حدیث ثقلینبر اساس اسناد معتبری که بدانها اشارت رفت ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در اواخر عمر شریف خود ، خطاب به امّت اسلامی تا دامنه قیامت فرمود : إنِّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا ؛ کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی أهلَ بَیتی ، فَإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ . من دو چیز گران سنگ در میان شما به جا می گذارم . بدانید که اگر به آن دو چنگ بزنید ، هرگز گم راه نمی شوید : کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم . این دو ، هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر] ، بر من وارد شوند .

.

1- .ر . ک : ص 359 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / پژوهشی در باره احادیث مربوط به تعداد امامان) .
2- .ر . ک : ص 310 ح 79 .
3- .ر . ک : ص 310 ح 77 .

ص: 461



1 . عصمت اهل بیت علیهم السلام

بر پایه این سخن نورانی ، «قرآن» و «عترت» ، دو امانت گران سنگ به هم پیوسته ای هستند که خاتم انبیا به امّت خود سپرده و از آنان خواسته است که تا دامنه قیامت ، از آنها پاسداری کنند . یکی از مهم ترین نکات در تبیین معنای حدیث ثقلین ، دلالت این حدیث شریف بر امامت امام مهدی علیه السلام و لزوم تمسّک به ایشان است ؛ امّا قبل از هر گونه توضیح در این باره ، مقدّمتا به سه پیام سرنوشت ساز این سخن نورانی در باره امامت و رهبری اهل بیت علیهم السلام اشاره ای کوتاه می کنیم :

1 . عصمت اهل بیت علیهم السلامخداوند متعال ، خود، عصمت قرآن و مصون بودن آن از هر گونه خطا را تضمین کرده است ، چنان که می فرماید : «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ . (1) بی تردید، ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و قطعا ما نگهبان آنیم» . نیز تأکید می فرماید : «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ . (2) باطل، از پیش رو و از پشت سر آن ، به سویش نمی آید . وحی[نامه ای ]است از حکیمی ستوده» . پیام روشن «همتاییِ اهل بیت با قرآن» در حدیث ثقلین ، عصمت اهل بیت علیهم السلام است ؛ زیرا : اوّلاً ، فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله در باره تمسّک به «اهل بیت» در کنار «قرآن» ، به معنای

.

1- .حجر : آیه 9 .
2- .فصّلت : آیه 42 .

ص: 462



2 . مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام

وجوب اطاعت از آنان است و اگر اهل بیت مانند قرآن ، مصون از خطا نباشند، وجوب فرمانبری از آنان غیر قابل توجیه است. امام علی علیه السلام در تبیین این برهان و در باره وجوب اطاعت از اولو الامر می فرماید : إنَّما أمَرَ بِطاعَهِ أولی الأمرِ (1) لأنَّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ ، لا یَأمُرونَ بِمَعصِیَتِهِ . (2) خداوند به فرمانبری از اولو الأمر دستور داده است ، به این جهت که آنان [از گناه و خطا ]مبرّا و پاک اند و به گناه، دستور نمی دهند . ثانیا ، عدم مصونیت اهل بیت علیهم السلام از خطا ، پیوستگی آنان با قرآن را مخدوش می سازد ، در حالی که حدیث ثقلین ، با صراحت ، پیوستگی و جداناپذیری قرآن و اهل بیت را اعلام نموده است . شیخ مفید ، در این باره می گوید : این ، موجب پاکی آنان از گناه و مانع از دچار شدن آنها به غفلت و فراموشی است ؛ زیرا اگر از آنها ، نافرمانی سر بزند و یا در احکام، سهو کنند ، از قرآن ، در چیزی که برهان ، آن را اثبات کرده است (عصمت) ، جدا شده اند . (3) بنا بر این ، حدیث ثقلین ، دلیل دیگری است بر عصمت اهل بیت و مصونیت آنان از گناه و اشتباه در کنار آیه تطهیر و احادیثی که در تبیین طهارت اهل بیت علیهم السلام ، صادر شده اند . (4)

2 . مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلامدومین پیام روشن حدیث ثقلین برای امّت اسلام ، مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام است . در واقع ، پذیرش همتاییِ اهل بیت با قرآن و مصونیت علم آنان ، برای اثبات

.

1- .اشاره است به آیه «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء: آیه 59).
2- .الخصال : ص 139 ح 158 ، علل الشرائع : ص 123 ح 1 .
3- .المسائل الجارودیّه : ص 42 .
4- .ر . ک : ص 405 (اهل بیت علیهم السلام / فصل سوم / مهم ترین ویژگی های اهل بیت علیهم السلام / پاکی) .

ص: 463

این پیام ، کافی است . این ، بدان معناست که هیچ کس جز اهل بیت علیهم السلام نمی تواند حقایق قرآن را برای مردم ، بازگو کند و آنان را با معارف ناب اسلام ، آشنا سازد . امام صادق علیه السلام می فرماید : إنَّ اللّهَ عَلَّمَ نَبِیَّهُ التَّنزیلَ وَ التَّأویلَ ، فَعَلَّمَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا علیه السلام ، قالَ : وَ عَلَّمَنا وَ اللّهِ . (1) خداوند به پیامبرش تنزیل و تأویل آموخت . پیامبر خدا هم آنها را به علی علیه السلام آموخت و به خدا سوگند ، به ما هم یاد داد . همه احادیثی که بر جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام تأکید دارند (مانند احادیثی که آنان را «خزانه داران علم خداوند» و «وارثان علم انبیا» معرّفی می کنند ، یا سخن آنان را سخن پیامبر خدا می شمرند) ، (2) در واقع ، بیانگر این پیام و تأکید کننده بر مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام اند . جالب توجّه است که در برخی از گزارش های حدیث ثقلین ، به جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام نیز اشاره شده است . (3) افزون بر این، حدیث ثقلین در تبیین مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن تصریح می کند (إنِّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا : کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی أهلَ بَیتی) و این، بدان معناست که مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن ، موجب مصونیت از گم راهی در مسائل دینی است و کسانی

.

1- .الکافی : ج 7 ص 442 ح 15 ، تهذیب الأحکام : ج 8 ص 286 ح 1052 .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 7 (اهل بیت علیهم السلام / فصل چهارم / ویژگی های علمی اهل بیت علیهم السلام ) .
3- .«من دو چیز در میان شما می نهم که اگر به آن دو چنگ زنید ، هرگز گم راه نمی شوید: کتاب خداوند عز و جل و اهل بیتم که همان عترت من اند. ای مردم! گوش کنید. به من خبر رسیده است که در کنار حوض [کوثر ]بر من وارد خواهید شد و من در باره این که با این دو چیز سترگ چه کرده اید، از شما پرسش خواهم کرد. این دو چیز سترگ، کتاب خداوند عز و جل و اهل بیت من اند. پس، از آنها پیشی نگیرید که نابود می شوید ، و به آنها نیاموزید ، که داناتر از شمایند» (همین دانش نامه : ج 10 ص 21 ح 412) .

ص: 464



3 . تلازم مهجوریت اهل بیت علیهم السلام و مهجوریت قرآن

که مرجعیت علمی آنان را نپذیرند ، نمی توانند به مجموعه باورهای دینی خود ، مطمئن باشند .

3 . تلازم مهجوریت اهل بیت علیهم السلام و مهجوریت قرآنحدیث ثقلین ، در واقع ، وصیّت نامه سیاسی الهی پیامبر خداست . پیامبر صلی الله علیه و آله خوب می دانست که مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام ، جدا از رهبری سیاسی آنان عملاً امکان پذیر نیست و تا رهبری امّت بر عهده آنان نباشد ، جامعه اسلامی و جوامع دیگر دنیا نمی توانند به طور شایسته از اقیانوس بی کران علم آنان ، بهره مند شوند . از این رو ، حدیث ثقلین ، حامل این پیام مهمّ سیاسی الهی برای امّت اسلامی است که سرنوشت قرآن و عترت ، به هم پیوسته است . به سخن دیگر ، قرآن که پیام تکامل مادّی و معنوی انسان است نمی تواند از عترت که پاسداران این پیام و تداوم بخش سنّت نبوی اند جدا گردد و در یک جمله ، دین ، از سیاست ، جدا نیست و مهجوریت هر یک از قرآن و عترت در جامعه اسلامی ، به معنای مهجوریت دیگری است . امام خمینی قدس سره در آغاز وصیّت نامه گران بار خود که الهام گرفته از وصیّت نامه سیاسی الهی پیامبر خداست ، در شرح حدیث ثقلین ، به این نکته مهم اشاره می کند که: شاید جمله «لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» اشاره باشد به این که بعد از وجود مقدّس رسول خدا ، هر چه بر یکی از این دو گذشته است ، بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک ، مهجوریت دیگری است . (1) تاریخ سیاسی اسلام ، به روشنی اثبات می کند که چنان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز پیش بینی نموده بود ، تحقّق احکام قرآن در جامعه ، بدون رهبری سیاسی اهل

.

1- .صحیفه امام : ج 21 ص 394 .

ص: 465



هفت . دلالت حدیث ثقلین بر امامت امام مهدی علیه السلام

1 . غیبت امام عصرعلیه السلام

اشاره

بیت ، امکان پذیر نیست ؛ چرا که جداسازی اهل بیت علیهم السلام از قرآن، حتّی با اجرای ظاهری این کتاب آسمانی ، به تعطیل فرهنگ قرآن و آموزه های کلیدی آن در جامعه اسلامی انجامید . (1)

هفت . دلالت حدیث ثقلین بر امامت امام مهدی علیه السلامیکی از روشن ترین پیام های حدیث ثقلین ، بقای اهل بیت تا دامنه قیامت است ؛ زیرا اگر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تا قیامت باقی نباشند ، توصیه به تمسّک به آنها تا قیامت ، بی معناست . (2) برای توضیح این پیام ، تبیین سه مسئله ضرور است :

1 . غیبت امام عصر علیه السلامحدیث ثقلین ، در حقیقت ، یکی از ادلّه امامت و غیبت امام مهدی علیه السلام نیز هست .

.

1- .امام خمینی ، در وصیّت نامه سیاسی الهی خود آورده است : «خودخواهان و طاغوتیان ، قرآن کریم را وسیله ای کردند برای حکومت های ضدّ قرآنی ، و مفسّران حقیقیِ قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم دریافت کرده بودند و ندای «إنّی تارکٌ فیکم الثقلین» در گوششان بود ، با بهانه های مختلف و توطئه های از پیش تعیین شده ، آنان را عقب زدند و با قرآن ، در حقیقت ، قرآن را که با بشریت تا ورود به حوض ، بزرگ ترین دستور زندگانی مادّی معنوی بود و هست ، از صحنه خارج کردند و بر حکومت عدل الهی که یکی از آرمان های این کتاب مقدّس بوده و هست ، خطّ بطلان کشیدند» (صحیفه امام : ج 21 ص 394) .
2- .الکافی ، ج 8 ، ص 110 ، ح 91 ، وفیه : بیاع السابری .

ص: 466



پاسخ یک شبهه

این مدّعا با بیان یک مقدّمه قابل اثبات است . بر اساس این حدیث ، همان گونه که متن قرآن تا قیامت باقی خواهد ماند ، یکی از امامان اهل بیت علیه السلام نیز تا قیامت، حیات خواهد داشت و در کنار قرآن خواهد بود . در متن حدیث ثقلین ، سه قرینه وجود دارد که به روشنی بر این مدّعا دلالت می کند : الف جمله «إنِّی تارِکٌ فیکُم الثَّقَلَینِ» . بی تردید ، خطاب در این جمله ، اختصاص به اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد ؛ بلکه شامل همه امّت اسلامی تا قیامت می گردد . در غیر این صورت ، «لَن تَضِلُّوا» و «حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» بی معنا خواهند بود . بنا بر این ، یکی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله ، باید تا قیامت حیات داشته باشد تا جمله «إنِّی تارِکٌ ...» صادق باشد . ب جمله «إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا» . این جمله ، قرینه دیگری بر استمرار امامتِ یکی از اهل بیت علیهم السلام برای همیشه است ؛ زیرا اگر یکی از آنان تا قیامت در کنار قرآن نباشد، وجوب استمرار تمسّک به اهل بیت علیهم السلام بی معنا خواهد بود . ج جمله «لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» . این جمله در کنار دو جمله گذشته ، بر این مطلب دلالت دارد که همان کسانی که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را در میان امّت تا قیامت به جای خود گذاشته و تمسّک به آنها را توصیه نموده است ، تا قیامت از قرآن جدا نخواهند شد .

پاسخ یک شبههممکن است گفته شود که شبیه این تعبیر ، در باره امام علی علیه السلام نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است : عَلیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلیٍّ ، لَن یَتَفَرَّقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ . (1)

.

1- .الکافی ، ج 1 ، ص 388 ، ح 7 .

ص: 467

علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو ، هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند . یا فرموده است : عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَهُ ، لا یَفتَرِقانِ حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ . (1) علی با حق است و حق با علی است و این دو ، تا زمانی که در روز قیامت در کنار حوض [کوثر ]بر من وارد شوند ، از هم جدا نخواهند شد . بنا بر این ، اگر استظهار از حدیث ثقلین در استدلال به آن برای اثبات استمرار امامت اهل بیت علیهم السلام صحیح باشد ، طبق این احادیث باید بگوییم امام علی علیه السلام تا قیامت ، زنده است . پاسخ این شبهه ، این است که قیاس این دو حدیث با حدیث ثقلین، قیاس مع الفارق است ؛ زیرا جمله «لَن یَفتَرِقا» در حدیث ثقلین ، مسبوق به جمله «إنِّی تارِکٌ فیکُم الثَّقَلَینِ» و «إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا» است و این دو جمله که دو قرینه روشن بر استمرار امامت اهل بیت علیهم السلام اند در دو حدیث یاد شده وجود ندارند . به سخن دیگر، پیوستگی امام با قرآن و حق ، اگر با موضوع جانشینی و ضرورت تمسّک به جانشین مطرح شود ، یک معنا دارد و اگر بدون آن مطرح گردد ، معنایی دیگر دارد . در حدیث ثقلین ، پیوستگی اهل بیت با قرآن ، همراه با جانشینی آن دو برای پیامبر خدا و وجوب تمسّک به آنها تا قیامت آمده است . از این رو ، حدیث ثقلین بر استمرار حیات یکی از اهل بیت علیهم السلام تا قیامت دلالت

.

1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 134 ح 4628 ، المعجم الأوسط : ج5 ص 135 ح 4880، المعجم الصغیر : 1 ص 255 ح 705 ، کنز العمّال : ج11 ص603 ح 32912 ؛ الأمالی ، طوسی : ص 460 ح 1028 ، الطرائف : ص 103 ح152 ، الصراط المستقیم : ج 3 ص 163 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 148 .

ص: 468



2 . مقصود از تمسّک به اهل بیت علیهم السلام

3 . چگونگی تمسّک به امام غایب

دارد ؛ امّا پیوستگی امام علی علیه السلام با قرآن و حق در دو حدیث پیش گفته ، با موضوع جانشینی ایشان و وجوب تمسّک به این امام تا قیامت ، همراه نیست . بدین جهت ، پیوستگی یاد شده ، بیانگر مطلبی جز جدا نشدن قطعی امام علی علیه السلام از مسیر قرآن و حق نیست . بقای هر یک از اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن، اعم از حضور و غیبت اوست . از آن جا که پس از امام حسن عسکری علیه السلام تا کنون ، امامی از اهل بیت ، حاضر و ظاهر نیست ، مقتضای حدیث ثقلین ، وجود امام غایب از اهل بیت است ؛ زیرا در غیر این صورت ، قرآن از عترت ، جدا خواهد شد . این امام غایب ، شخصی جز امام مهدی علیه السلام نیست .

2 . مقصود از تمسّک به اهل بیت علیهم السلامپیامبر خدا ، علاوه بر حدیث ثقلین ، در احادیث فراوان دیگری (1) بر «تمسّک به اهل بیت علیهم السلام » پس از رحلت خود ، تأکید دارد . تردیدی نیست که معنای تمسّک به پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیاتشان ، پیروی دینی و سیاسی از ایشان است . بنا بر این ، وجوب تمسّک به اهل بیت آن بزرگوار پس از ایشان ، به روشنی ، بر مرجعیت دینی و سیاسی آنان و وجوب پیروی از آنان دلالت دارد . البتّه تمسّک و تبعیت دینی و سیاسی در مورد امام حاضر و امام غایب ، متفاوت است ، چنان که توضیح خواهیم داد .

3 . چگونگی تمسّک به امام غایبتا این جا روشن شد که بر پایه حدیث ثقلین ، اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله ، تا قیامت

.

1- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 343 (اهل بیت علیهم السلام / فصل هشتم / عناوین حقوق اهل بیت علیهم السلام / تمسّک) .

ص: 469



هشت . بررسی گزارشی دیگر از حدیث ثقلین

اشاره

باقی اند و تمسّک به آنان در دین و سیاست ، واجب است ؛ امّا مسئله مهم، این است که : جامعه اسلامی چگونه می تواند به امامی که غایب است ، تمسّک بجوید ؟ با اندکی تأمّل ، روشن می شود که تمسّک به امام غایب ، به معنای پیروی از نایبان خاص و عامّ او ، تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت ، پیکار با موانع ظهور او ، تلاش برای برقراری پیوند میان قرآن و عترت و دین و سیاست ، و در نهایت ، زمینه سازی فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی برای حکومت جهانی اسلام به رهبری اهل بیت علیهم السلام است و این ، کاری است کارستان و بس دشوار . امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید : إنَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَهً ، المُتَمَسِّکُ فیها بِدینِهِ کَالخارِطِ لِلقَتادِ . (1) صاحب این امر ، غیبتی دارد . چنگ زننده به دین در زمان غیبت ، همانند کسی است که خارهای مغیلان را [با کشیدن شاخه آن در داخل مُشت] می کَنَد . بدین سان است که ولایت مداران واقعی و متمسّکان به اهل بیت علیهم السلام در عصر غیبت ، «پاداش هزار شهید همچون شهدای بدر و اُحُد» (2) دارند . (3)

هشت . بررسی گزارشی دیگر از حدیث ثقلیندر برابر متن متواتر حدیث ثقلین که در آن ، پیامبر خدا امّت را به تمسّک به قرآن و

.

1- .الکافی: ج1 ص335 ح1 ، کمال الدین : ص346 ح34 ، الغیبه ، نعمانی : ص169 ح11، الغیبه ، طوسی : ص455 ح465، بحار الأنوار : ج52 ص111 ح21 .
2- .ر . ک : کمال الدین : ص 323 ح 7 ، إعلام الوری : ج 2 ص 232 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 312 .
3- .اگر اشکال شود که با این فرض ، می توان گفت: مقصود از تمسّک، پیروی کردن از سنّت (روش) اهل بیت است ، در نتیجه به حضور اهل بیت علیهم السلام در جامعه نیاز نیست ، این گونه پاسخ گفته می شود که: این سخن، تمسّک به «سنّت» شمرده می شود ، نه تمسّک به «عترت» ، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله صراحتاً تمسّک به عترت را توصیه و گوشزد کرده است . تمسّک به سنّت در عصر غیبت و پیروی از نایبان امامان علیهم السلام ، به جهت آن است که در این دوران، ارتباط با امام غایب علیه السلام و پیرویِ بی واسطه از او ممکن نیست و در نتیجه ، چاره ای جز این راه وجود ندارد .

ص: 470



بررسی سند

عترتْ توصیه می فرماید ، در برخی از منابع حدیثی به جای «عترت» ، «سنّت» آمده است ، چنان که مالک در الموطّأ از پیامبر صلی الله علیه و آله (به طور مُرسَل) چنین نقل کرده است : تَرَکتُ فیکُم أمرَینِ لَن تَضِلُّوا ما مَسَکتُم بِهِما : کِتابَ اللّهِ و سُنَّهَ نَبِیِّهِ . (1) دو چیز را در میان شما بر جا گذاشتم که اگر به آن دو چنگ زنید ، هرگز گم راه نمی شوید : کتاب خدا و سنّت پیامبرش . حاکم ، در المستدرک ، روایت را این گونه آورده است : یا أیُّهَا النَّاسُ ! إنِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما إنِ اعتَصَمتُم بِهِ فَلَن تَضِلُّوا أبَدا : کِتابَ اللّهِ و سُنَّهَ نَبِیِّهِ . (2) ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جای گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید ، هرگز گم راه نمی شوید : کتاب خدا و سنّت پیامبرش . با توجّه به ناهمگونی این دو متن با گزارش مشهور حدیث ثقلین ، بررسی آنها ، ضروری است .

بررسی سندالف مهم ترین مصدرِ روایت «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّهَ نَبِیِّهِ» ، الموطّأ مالک است که این روایت را به گونه «مُرسَل» نقل کرده است . با توجّه به این که هیچ یک از اصحاب صحاح ششگانه ، این عبارت را نقل نکرده اند و منابعی مانند : صحیح مسلم ، سنن الترمذی ، سنن النسائی ، سنن الدارمی و مسند ابن حنبل ، عبارت «کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی» را گزارش کرده اند ، آنچه در الموطّأ آمده ، از اعتبار لازم برخوردار نیست . ب حاکم نیشابوری ، روایت یاد شده (کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّهَ نَبِیِّهِ) را از دو طریق ، نقل

.

1- .الموطّأ : ج 2 ص 899 ح 3 .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 171 ح 318 ، السنن الکبری : ج 10 ص 194 ح 2033 .

ص: 471

کرده که هر دو ، شامل برخی راویانِ «ضعیف» اند . صالح بن موسی طلحی و اسماعیل بن ابی اویس ، جزو گزارشگران این متن هستند که از طرف رجالیان اهل سنّت ، به شدّت ، تضعیف شده و مورد انکار قرار گرفته اند . در باره صالح بن موسی ، الفاظ : «ضعیف الحدیث جدّا(احادیث جدّا ضعیف نقل می کند)» ، «متروک الحدیث (احادیث مطرود ، نقل می کند)» ، «یَروِی المَناکیر (احادیث منکَر، نقل می کند)» و ... آمده است . (1) علاوه بر این ، او جزو رجال بخاری و مُسلِم نیست و حدیث او ، به اشتباه ، در کتاب المستدرک علی الصحیحین آمده است . اسماعیل بن ابی اویس نیز ، اگرچه از رجال مُسلِم است ، ولی تضعیفات بسیار و شدیدی دارد . در باره او گفته اند : «مُخلِّط (پریشان حال)» ، «کذّاب (بسیار دروغ زن)» ، «لیس بشی ء (بی ارزش است)» ، «کان یَضَعَ الحدیث (حدیث ، جعل می کرده است)» ، «یَسرق الحدیث (حدیث می دزدد)» و ... . همچنین از قول او آورده اند : هنگامی که میان اهل مدینه در باره چیزی اختلاف می شد ، من برایشان حدیث، جعل می کردم . (2) این دو نفر در تمام نقل های «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتی» حضور دارند و موجب بی اعتباری همه آنها شده اند . ج حاکم نیشابوری ، اصل روایت ثقلین را «صحیح» دانسته است ؛ ولی گزارش لفظ «سنّتی» را «غریب» شمرده است :

.

1- .ر . ک : تهذیب التهذیب : ج 3 ص 535 .
2- .تهذیب الأحکام ، ج 9 ، ص 371 ، ح 1326 .

ص: 472



تذکر مهم

آن روایت از خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله که بر صحیح بودنش بر اساس تخریج از مصادر ، اتّفاق نظر است ، این است : «یا أیُّها النَّاسُ ! إنِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ إن اعتَصَمتُم بِهِ : کِتابَ اللّهِ و أنتُم مَسؤولونَ عَنهُ . فما أنتم قائلون؟ ؛ ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جا گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید ، هرگز گم راه نمی شوید و آن ، کتاب خداست و شما از آن ، بازخواست خواهید شد . پس پاسخی برای آن دارید؟» ؛ امّا ذکر «چنگ زدن به سنّت» در [روایت دیگر] این حدیث ، امری غریب (نادر) است ، گرچه لازم به نظر می رسد . (1)از این رو ، باید پذیرفت که گزارش یاد شده از حدیث ثقلین (کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتی) ، معتبر نیست و نمی تواند جای گزین «کتاب اللّه و عترتی» گردد . د در برخی از احادیث شیعی نیز «کِتابَ اللّهِ و سُنَّتی» ، به جای «کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی» آمده است . شیخ صدوق رحمه اللهدر کتاب کمال الدین ، پس از نقل روایت مشهور حدیث ثقلین ، این متن را از ابو هُرَیره نقل کرده است . (2) سند این حدیث ، ضعیف است و احتمالاً وی برای اشاره به تفاوت یاد شده ، این گزارش را آورده است ؛ زیرا این اقدام ، با هدف او از نگارش کتاب کمال الدین و نیز با عنوان باب : «اتّصال الوصیّه من لدن آدم علیه السلام » هماهنگ نیست .

تذکّر مهمتذکّر چند نکته در خاتمه بحث ، مفید است : 1 . آنچه گفتیم ، به معنای نفی حجّیت سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله نیست ؛ زیرا دلایل قرآنی ، روایی و عقلیِ حجّیت سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله ، چنان محکم و قوی است که احتمال عدم اعتبار و حجّیت آن ، منتفی است . بنا بر این ، انکار صدور این گزارش ها ، به معنای

.

1- .نقد الرجال ، ج 3 ، ص 242 و243 ، الرقم 64 .
2- .تهذیب التهذیب : ج 1 ص 257 .

ص: 473

انکار سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله نیست . 2 . وجوب تمسّک به عترت در کنار حجّیت قرآن و سنّت ، دلالت می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله در صدد بیان این مطلب بوده که هدایتگری قرآن و سنّت ، با تمسّک به عترت ، امکان پذیر است . ممکن است قرائت های مختلفی از «سنّت» وجود داشته باشد چنان که در گروه های فکری متفاوت شیعه و سنّی چنین است ؛ ولی تنها گزارشی از سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله حجّت است که از طریق «عترت» به دست بیاید . این معناست که کمال تلازم عترت و سنّت را در بر خواهد داشت . 3 . این احتمال ، بسیار قوی می نماید که حکومت طولانی بنی امیّه و بنی عبّاس ، موجب شد که نقل احادیث فضایل اهل بیت عترت ، بسیار سخت و مشکل شود . طبیعی است که در چنان موقعیت خطرناکی ، نقل چنین حدیثی با این صراحت ، ممکن نبوده و پیامدهای خطرناکی داشته است . از این رو ، برخی مطابق با تصوّر خویش ، به «نقل به معنا» روی آوردند و «عترتی» را به «سنّتی» تبدیل نمودند تا زندگی آسوده ای داشته باشند ، خصوصا آن که راویِ مورد بحث (اسماعیل بن ابی اویس) تصریح کرده که در موارد اختلاف اهل مدینه ، برای آنان حدیثْ جعل می کند . 4 . در برابر احتمال گذشته ، احتمال صدور «کتاب اللّه و سنّتی» و نقل به معنا شدن آن به «کتاب اللّه و عترتی» بسیار بعید و غیر قابل قبول است ؛ چرا که در فضای آن روزگار ، انگیزه چنین نقل به معنایی که برای نقل کننده خطرساز باشد وجود نداشته است .

.


ص: 474

3 / 1 3خُلَفاءُ اللّهِ عز و جلنهج البلاغه عن کمیل بن زیاد :أخَذَ بِیَدی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَأَخرَجَنی إلَی الجَبّانِ (1) ، فَلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ ، ثُمَّ قالَ : ... اللّهُمَّ بَلی ! لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ للّهِِ بِحُجَّهٍ ، إمّا ظاهِرا مَشهورا ، وإمّا خائِفا مَغمورا ، لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وبَیِّناتُهُ ، وکَم ذا وأینَ اُولئِکَ ؟! اُولئِکَ وَاللّهِ الأَقَلّونَ عَدَدا ، وَالأَعظَمونَ عِندَ اللّهِ قَدرا ، یَحفَظُ اللّهُ بِهِم حُجَجَهُ وبَیِّناتِهِ ، حَتّی یودِعوها نُظَراءَهُم ، ویَزرَعوها فی قُلوبِ أشباهِهِم . هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلی حَقیقَهِ البَصیرَهِ ، وباشَروا روحَ الیَقینِ ، وَاستَلانوا مَا استَعوَرَهُ (2) المُترَفونَ ، وأنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ ، وصَحِبُوا الدُّنیا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَهٌ بِالمَحَلِّ الأَعلی . اُولئِکَ خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ ، وَالدُّعاهُ إلی دینِهِ ، آه آه شَوقا إلی رُؤیَتِهِم ! (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی دعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ :رَبِّ صَلِّ عَلی أطائِبِ أهلِ بَیتِهِ الَّذینَ اختَرتَهُم لِأَمرِکَ ، وجَعَلتَهُم خَزَنَهَ عِلمِکَ ، وحَفَظَهَ دینِکَ ، وخُلَفاءَکَ فی أرضِکَ ، وحُجَجَکَ عَلی عِبادِکَ ، وطَهَّرتَهُم مِنَ الرِّجسِ وَالدَّنَسِ تَطهیرا بِإِرادَتِکَ ، وجَعَلتَهُمُ الوَسیلَهَ إلَیکَ ، وَالمَسلَکَ إلی جَنَّتِکَ . (4)

الإمام الرضا علیه السلام :الأَئِمَّهُ خُلَفاءُ اللّهِ عز و جل فی أرضِهِ . (5)

.

1- .الجبّان والجبّانه : الصحراء (الصحاح : ج 5 ص 2091 «جبن») .
2- .أی ما عدّوه وعرًا وخشنًا .
3- .نهج البلاغه : الحکمه 147 ، الخصال : ص 186 ح 257 نحوه ، خصائص الأئمّه : ص 105 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 187 ح 4 ؛ حلیه الأولیاء : ج 1 ص 79 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 17 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 10 ص 262 ح 29391 .
4- .الصحیفه السجّادیّه : ص 190 الدعاء 47 ، الإقبال : ج 2 ص 91 ، المصباح للکفعمی : ص 890 .
5- .الکافی : ج1 ص193 ح1 عن الجعفری ، الاحتجاج : ج1 ص353 ح56 ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 653 ح 11 کلاهما عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه .

ص: 475



3 / 1 - 3 جانشینان خدا

3 / 1 3جانشینان خدانهج البلاغه به نقل از کمیل بن زیاد :امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب علیه السلام ، دست مرا گرفت و به صحرا برد . چون به بیرون شهر رسید ، چونان اندوهگینان آهی کشید و فرمود : «... خدایا! البتّه زمین از پیشوایی که حجّت خداوند است ، تهی نمی ماند و این کس ، یا پیداست یا ترسان و پنهان تا حجّت ها و دلایل روشنِ خدا از بین نرود . ایشان چندند و کجایند؟! به خدا سوگند ، شمارشان بسیار اندک است و در قدر و منزلت، نزد خدا بسیار بزرگوارند. خداوند، حجّت ها و دلایل روشن خود را با ایشان حفظ می کند تا آنها را به مانندهایشان سپرده ، در دل هایشان کشت کنند . دانش با بینایی حقیقی ، یک باره به ایشان روی آورده است و با آسودگی و خوشی یقین و باور به کار بسته اند و آنچه را که اشخاصِ به ناز و نعمت پرورده سختی می شمرند، آسان یافته اند و به آنچه نادانان از آن دوری می گزینند ، اُنس گرفته اند و با بدن هایی در دنیا زندگی می کنند که روح های آنها به جایی بسیار بلند دل بسته است . آنان اند جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به سوی دین او . آه ، آه! چه مشتاق دیدار آنان هستم» .

امام زین العابدین علیه السلام در دعایش در روز عرفه :خدایا! درود بفرست بر پاک ترین های اهل بیت او که آنها را برای امر خود برگزیدی و آنها را گنجوران علم خود و پاسداران دینت و جانشینان در زمینت و حجّت های بندگانت قرارشان دادی و با اراده ات آنان را از هر گونه پلیدی و پلشتی کاملاً پاکشان گرداندی و آنان را وسیله به سوی خود و راهِ به سوی بهشت قرار دادی .

امام رضا علیه السلام :امامان ، جانشینان خداوند عز و جل در زمین اند .

.


ص: 476

عنه علیه السلام :سُئِلَ أبی عَن إتیانِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام ، فَقالَ : صَلّوا فِی المَساجِدِ حَولَهُ ، ویُجزِئُ فِی المَواضِعِ کُلِّها أن تَقولَ : السَّلامُ عَلی أولِیاءِ اللّهِ وأصفِیائِهِ ، السَّلامُ عَلی اُمَناءِ اللّهِ وأحِبّائِهِ ، السَّلامُ عَلی أنصارِ اللّهِ وخُلَفائِهِ ... . (1)

الإمام الهادی علیه السلام فِی الزِّیارَهِ الجامِعَهِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّهُ علیهم السلام :أشهَدُ أنَّکُمُ الأَئِمَّهُ الرّاشِدونَ المَهدِیّونَ ... أیَّدَکُم بِروحِهِ ، ورَضِیَکُم خُلَفاءَ فی أرضِهِ . (2)

3 / 1 4خُلَفاءُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهکمال الدین عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ خُلَفائی وأوصِیائی وحُجَجَ اللّهِ عَلَی الخَلقِ بَعدِی اثنا عَشَرَ ، أوَّلُهُم أخی وآخِرُهُم وَلَدی . قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ومَن أخوکَ ؟ قالَ : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . قیلَ : فَمَن وَلَدُکَ ؟ قالَ : المَهدِیُّ الَّذی یَملَؤُها قِسطا وعَدلاً کَما مُلِئَت جَورا وظُلما . (3)

الإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام :قَد لَبِسَ لِلحِکمَهِ جُنَّتَها (4) ، وأخَذَها بِجَمیعِ أدَبِها ، مِنَ الإِقبالِ عَلَیها وَالمَعرِفَهِ بِها وَالتَّفَرُّغِ لَها ، فَهِیَ عِندَ نَفسِهِ ضالَّتُهُ الَّتی یَطلُبُها ، وحاجَتُهُ الَّتی یَسأَلُ عَنها . فَهُوَ مُغتَرِبٌ إذَا اغتَرَبَ الإِسلامُ ، وضَرَبَ بِعَسیبِ (5) ذَنَبِهِ ، وألصَقَ الأَرضَ بِجِرانِهِ (6) . بَقِیَّهٌ مِن بَقایا حُجَّتِهِ ، خَلیفَهٌ مِن خَلائِف أنبِیائِهِ . (7)

.

1- .الکافی : ج 4 ص 579 ح 2 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 608 ح 3212 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 102 ح 178 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 271 ح 1 ، کامل الزیارات : ص 522 ح 803 کلّها عن علیّ بن حسّان وفی الأربعه الأخیره «سئل الرضا علیه السلام فی إتیان قبر أبی الحسن (موسی) علیه السلام ...» بدل «سئل أبی عن إتیان قبر الحسین علیه السلام » ، بحار الأنوار : ج 102 ص 126 ح 1 .
2- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 97 ح 177 ، وراجع : ص 217 ح 6495 من کتابنا هذا .
3- .کمال الدین : ص 280 ح 27 ، إعلام الوری : ج 2 ص 173 ، بحار الأنوار : ج 51 ص 71 ح 12 ؛ فرائد السمطین : ج 2 ص 312 ح 562 ، وراجع : المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 296 .
4- .الجُنَّه : هیالستره أو الدرع (لسان العرب : ج 13 ص 94 «جنن») .
5- .العسیب : عظم الذَّنَب (لسان العرب : ج 1 ص 599 «عسب») .
6- .جِران البعیر : مقدّم عنقه من مذبحه إلی منحره (القاموس المحیط : ج 4 ص 209 «جرن») .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 182 عن نوف البکائی ، بحار الأنوار : ج 51 ص 113 ح 10 .

ص: 477



3 / 1 - 4 جانشینان پیامبرصلی الله علیه وآله

امام رضا علیه السلام :از پدرم در باره زیارت قبر امام حسین علیه السلام پرسیده شد . فرمود : «در مساجدِ اطراف آن نماز بخوانید و در همه این مکان ها کافی است بگویید : «سلام بر یاران و برگزیدگان خدا! سلام بر امینان و دوستان خدا! سلام بر یاری دهندگان و جانشینان خدا!» .

امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه که با آن ، امامان علیهم السلام زیارت می شوند :گواهی می دهم که شما ، امامان راه یافته و هدایت شده اید ... . شما را با روح خود، تأیید کرده و شما را در زمینش به جانشینیِ خود ، برگزیده است .

3 / 1 4جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آلهکمال الدین به نقل از ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «جانشینان و اوصیای من و حجّت های خدا بر خلق ، پس از من ، دوازده تن اند که نخستین آنها برادر من است و آخرین ایشان ، فرزند من» . گفته شد : ای پیامبر خدا! برادر تو کیست؟ فرمود : «علی بن ابی طالب» . گفتند : فرزندت کیست؟ فرمود : «مهدی ، که زمین را همان گونه که از جور و ستم آکنده شده است ، از داد و عدل می آکند» .

امام علی علیه السلام در توصیف امام مهدی علیه السلام :زره حکمت را پوشیده و آدابش را که همان توجّه و شناختن و فارغ ساختن خود [از علاقه به دنیا ]است فرا گرفته است . پس حکمت، نزد او گم شده ای است که آن را می جوید و نیازی است که آن را می طلبد . پس او ، غریب است ، هر گاه اسلام ، غریب گردد و [مانند شتری خسته] دُم بر زمین نهد و گردن بر زمین بچسباند . او جانشینی از جانشین های پیامبران خداست .

.


ص: 478

عنه علیه السلام فی صِفَهِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام :هُمُ الأَئِمَّهُ الطّاهِرونَ ، وَالعِترَهُ المَعصومونَ ، وَالذُّرِّیَّهُ الأَکرَمونَ ، وَالخُلَفاءُ الرّاشِدونَ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :الأَئِمَّهُ بِمَنزِلَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلّا أنَّهُم لَیسوا بِأَنبِیاءَ ، ولا یَحِلُّ لَهُم مِنَ النِّساءِ ما یَحِلُّ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَأَمّا ما خَلا ذلِکَ فَهُم فیهِ بِمَنزِلَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

3 / 1 5أوصِیاءُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أنَا سَیِّدُ الأَنبِیاءِ وَالمُرسَلینَ وأفضَلُ مِنَ المَلائِکَهِ المُقَرَّبینَ ، وأوصِیائی سادَهُ أوصِیاءِ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أنَا سَیِّدُ النَّبِیّینَ ، وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ سَیِّدُ الوَصِیّینَ ، وإنَّ أوصِیائی بَعدِی اثنا عَشَرَ ، أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وآخِرُهُمُ القائِمُ . (4)

.

1- .مشارق أنوار الیقین : ص 118 عن طارق بن شهاب ، بحار الأنوار : ج 25 ص 174 ح 38 .
2- .الکافی : ج 1 ص 270 ح 7 عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 27 ص 50 ح 2 .
3- .الأمالی للصدوق : ص 245 ح 12 ، بشاره المصطفی : ص 34 ، التحصین لابن طاووس : ص 561 کلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 8 ص 22 ح 15 .
4- .کمال الدین : ص 280 ح 29 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 64 ح 31 ، إعلام الوری : ج 2 ص 181 کلّها عن ابن عبّاس ؛ فرائد السمطین : ج 2 ص 313 ح 564 عن ابن عبّاس .

ص: 479



3 / 1 - 5 اوصیای پیامبرصلی الله علیه وآله

اشاره

امام علی علیه السلام : در توصیف خاندان محمّد صلی الله علیه و آله :آنان ، امامان پاک و عترت معصوم و ذرّیه ارجمند و جانشینان ره یافته اند .

امام صادق علیه السلام :امامان ، به منزله پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هستند ، جز آن که پیامبر نیستند و از زنان ، آنچه برای پیامبر صلی الله علیه و آله حلال است ، برای ایشان حلال نیست و جز در آن ، به منزله پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شمرده می شوند .

3 / 1 5اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آلهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من ، سَرور پیامبران و رسولان و برتر از فرشتگان مقرّب هستم ، و اوصیای من نیز سَرور اوصیای پیامبران و رسولان هستند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من ، سَرور انبیا هستم و علی بن ابی طالب ، سَرور اوصیاست . اوصیای من پس از من، دوازده نفرند که نخستین آنها، علی بن ابی طالب و آخرین ایشان، قائم است .

.


ص: 480

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ ووارِثٌ ، وإنَّ وَصِیّی ووارِثی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . (1)

المعجم الکبیر عن سلمان :قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ ، فَمَن وَصِیُّکَ ؟ فَسَکَتَ عَنّی ، فَلَمّا کانَ بَعدُ رَآنی فَقالَ : یا سَلمانُ ، فَأَسرَعتُ إلَیهِ قُلتُ : لَبَّیکَ ، قالَ : تَعلَمُ مَن وَصِیُّ موسی ؟ قُلتُ : نَعَم ، یوشَعُ بنُ نونٍ ، قالَ : لِمَ ؟ قُلتُ : لِأَنَّهُ کانَ أعلَمَهُم . قالَ : فَإِنَّ وَصِیّی ومَوضِعَ سِرِّی وخَیرَ مَن أترُکُ بَعدی ویُنجِزُ عِدَتی ویَقضی دَینی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی حَدیثِ المِعراجِ :... فَقُلت : یا رَبِّ ، ومَن أوصِیائی ؟ فَنودیتُ : یا مُحَمَّدُ ، إنّ أوصِیاءَکَ المَکتوبونَ عَلی ساقِ العَرشِ ، فَنَظَرتُ وأنَا بَینَ یَدَی رَبّی إلی ساقِ العَرشِ ، فَرَأَیتُ اثنَی عَشَرَ نورا ، فی کُلِّ نورٍ سَطرٌ أخضَرُ مَکتوبٌ عَلَیهِ اسمُ کُلِّ وَصِیٍّ مِن أوصِیائی ، أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، وآخِرُهُم مَهدِیُّ اُمَّتی . فَقُلتُ : یا رَبِّ ، أ هؤُلاءِ أوصِیائی مِن بَعدی ؟ فَنودیتُ : یا مُحَمَّدُ ، هؤُلاءِ أولِیائی وأحِبّائی وأصفِیائی وحُجَجی بَعدَکَ عَلی بَرِیَّتی ، وهُم أوصِیاؤُکَ وخُلَفاؤُکَ وخَیرُ خَلقی بَعدَکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله لِابنَتِهِ فاطِمَهَ علیهاالسلام وقَد بَکَت لَمّا رَأتهُ فی مَرَضِهِ الَّذی قُبِضَ فیهِ وشَکَت إلَیهِ خَوفَها عَلی نَفسِها ووَلَدَیها الضَّیعَهَ بَعدَهُ :یا فاطِمَهُ ، أما عَلِمتِ أنّا أهلُ بَیتٍ اختارَ اللّهُ عز و جللَنَا الآخِرَهَ عَلَی الدُّنیا ، وأنَّهُ حَتَمَ الفَناءَ عَلی جَمیعِ خَلقِهِ ، وأنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالَی اطَّلَعَ إلَی الأَرضِ اطِّلاعَهً فَاختارَنی مِن خَلقِهِ فَجَعَلَنی نَبِیّا . ثُمَّ اطَّلَعَ إلَی الأَرضِ اطِّلاعَهً ثانِیَهً فَاختارَ مِنها زَوجَکِ ، وأوحی إلَیَّ أن اُزَوِّجَکِ إیّاهُ ، وأتَّخِذَهُ وَلِیّا ووَزیرا ، وأن أجعَلَهُ خَلیفَتی فی اُمَّتی ، فَأَبوکِ خَیرُ أنبِیاءِ اللّهِ ورُسُلِهِ ، وبَعلُکِ خَیرُ الأَوصِیاءِ ، وأنتِ أوَّلُ مَن یَلحَقُ بی مِن أهلی . ثُمَّ اطَّلَعَ إلَی الأَرضِ اطِّلاعَهً ثالِثَهً فَاختارَکِ ووَلَدَیکِ ، فَأَنتِ سَیِّدَهُ نِساءِ أهلِ الجَنَّهِ ، وَابناکِ حَسَنٌ وحُسَینٌ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ، وأبناءُ بَعلِکِ أوصِیائی إلی یَومِ القِیامَهِ ، کُلُّهُم هادونَ مَهدِیّونَ ، وأوَّلُ الأَوصِیاءِ بَعدی أخی عَلِیٌّ ، ثُمَّ حَسَنٌ ، ثُمَّ حُسَینٌ ، ثُمَّ تِسعَهٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ فی دَرَجَتی ، ولَیسَ فِی الجَنَّهِ دَرَجَهٌ أقرَبُ إلَی اللّهِ مِن دَرَجَتی ودَرَجَهِ أبی إبراهیمَ . (4)

.

1- .الطرائف : ص 23 ح 19 ، العمده : ص 234 ح 365 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 188 نحوه وکلّها عن بریده ، بحار الأنوار : ج 38 ص 147 ح 115 ؛ تاریخ دمشق : ج 42 ص 392 ح 9005 و 9006 ، الفردوس : ج 3 ص 336 ح 5009 کلاهما نحوه ، المناقب لابن المغازلی : ص 201 ح 238 کلّها عن بریده .
2- .المعجم الکبیر : ج 6 ص 221 ح 6063 ، کنز العمّال : ج 11 ص 610 ح 32952 ؛ الأمالی للصدوق : ص 63 ح 25 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 125 ح 58 کلاهما نحوه ، کشف الغمّه : ج 1 ص 157 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 11 ذیل ح 17 .
3- .کمال الدین : ص 256 ح 4 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 264 ح 22 ، علل الشرائع : ص 6 ح 1 کلّها عن عبدالسلام بن صالح الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج26 ص337 ح1.
4- .کمال الدین : ص 263 ح 10 ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 565 ح 1 نحوه وکلاهما عن سلمان ، بحار الأنوار : ج 28 ص 52 ح 21 .

ص: 481

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر پیامبری وصی و وارثی دارد و علی، وصی و وارث من است .

المعجم الکبیر به نقل از سلمان :گفتم : ای پیامبر خدا! هر پیامبری وصی ای دارد . وصیّ شما کیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ من، سکوت کرد . بعداً چون مرا دید ، فرمود : «ای سلمان!» . من با سرعت گفتم : بله . فرمود : «می دانی وصیّ موسی که بود؟» . گفتم : آری ، یوشع بن نون . فرمود : «چرا؟». گفتم : زیرا او داناترین ایشان بود . فرمود : «وصی و رازدان من و بهترین کسی که پس از خود به یادگار می نهم که به وعده من تحقّق می بخشد و بدهی ام را می پردازد ، علی بن ابی طالب است» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حدیث معراج :[گفتم:] بار خدایا! اوصیای من، کیان اند؟ ندا در رسید که :«ای محمّد! نام اوصیای تو بر پایه عرش نوشته شده است» . من در حالی که در برابر پروردگارم قرار داشتم ، به پایه عرش نگریستم و دوازده نور دیدم که در هر نور ، سطری سبز رنگ بود و نام هر وصی از اوصیای من بر آن نوشته شده بود . نخستین آنها ، علی بن ابی طالب و آخرین ایشان ، مهدی امّتم بود . گفتم : بار خدایا! اینان ، اوصیای پس از من اند؟ ندا در رسید که : «ای محمّد! اینان اولیا ، دوستان ، برگزیدگان و حجّت های من بر مردم ، پس از تو هستند و ایشان اند اوصیا و جانشینان تو و بهترینِ خلقم پس از تو» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به دُختر خود ، فاطمه علیهاالسلام که از دیدن بیماری ایشان که منجر به رحلت ایشان شد، گریسته بود و نزد ایشان از هراسِ بر خود و نابودی دو فرزندش پس از وفات ایشان، شِکوه می کرد :ای فاطمه! آیا هنوز ندانسته ای ما از خاندانی هستیم که خداوند عز و جل برای ما آخرت را بر دنیا ترجیح داده است، و این که او مرگ را بر همه خلایقش حتمی ساخته است و این که خداوند تبارک و تعالی به زمین نگریسته و از میان خلقش مرا برگزیده و پیامبر گردانیده است و با دومین نگریستن ، همسر تو را برگزیده و به من وحی کرده است که تو را به ازدواج او در آورم و او را یاور و وزیر خود بگیرم و او را جانشین خود در میان امّتم قرار دهم . پس پدر تو بهترین پیامبر و فرستاده خدا و شویِ تو بهترینِ اوصیاست و تو نخستین کس از خاندان من هستی که به من می پیوندی . سپس خداوند برای سومین بار به زمین نگریسته و تو و دو فرزندت را برگزیده است . پس تو بانوی زنان بهشتی هستی و دو فرزند تو ، حسن و حسین ، سَرور جوانان بهشتی اند و فرزندان شوهر تو ، اوصیای من تا روز رستاخیزند و همه آنها هدایتگر و ره یافته اند . نخستینِ اوصیای پس از من ، برادرم علی و سپس حسن ، در پی او حسین و به دنبال او نُه تن از فرزندان حسین هستند که منزلتی چون من دارند و در بهشت، جایگاهی نزدیک تر به خدا از جایگاه من و پدرم ابراهیم نیست .

.


ص: 482

الإمام الحسین علیه السلام :إنَّ اللّهَ اصطَفی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله عَلی خَلقِهِ ، وأکرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ ، واختارَهُ لِرِسالَتِهِ ، ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ إلَیهِ وقَد نَصَحَ لِعِبادِهِ ، وبَلَّغَ ما اُرسِلَ بِهِ صلی الله علیه و آله . وکُنّا أهلَهُ وأولِیاءَهُ وأوصِیاءَهُ ووَرَثَتَهُ وأحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ ، فَاستَأثَرَ عَلَینا قَومُنا بِذلِکَ ، فَرَضینا ، وکَرِهنَا الفُرقَهَ ، وأحبَبنَا العافِیَهَ ، ونَحنُ نَعلَمُ أنّا أحَقُّ بِذلِکَ الحَقِّ المُستَحَقِّ عَلَینا مِمَّن تَوَلّاهُ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ أقرَبَ النّاسِ إلَی اللّهِ عز و جل وأعلَمَهُم بِهِ وأرأَفَهُم بِالنّاسِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَالأَئِمَّهُ علیهم السلام ، فَادخُلوا أینَ دَخَلوا وفارِقوا مَن فارَقوا عَنی بِذلِکَ حُسَینا ووُلدَهُ علیهم السلام فَإِنّ الحَقَّ فیهِم ، وهُمُ الأَوصِیاءُ ، ومِنهُمُ الأَئِمَّهُ ، فَأَینَما رَأَیتُموهُم فَاتَّبِعوهُم . (2)

.

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 357 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 157 کلاهما عن أبی عثمان النهدی .
2- .کمال الدین : ص 328 ح 8 عن أبی حمزه الثمالی ، بحار الأنوار : ج 51 ص 136 ح 2 .

ص: 483

امام حسین علیه السلام :خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را برای خلقش برگزید و با پیامبری گرامی اش داشت و او را برای رسالت خود برگزید . سپس خداوند ، او را در حالی نزد خود برد که او برای بندگان خدا خیر خواسته بود و آنچه را که به سوی او فرستاده شده بود ، رسانده بود . ما خاندان و یاوران و اوصیا و وارثان او و سزاوارترین مردم برای دست یافتن به مقام او در میان مردم هستیم ؛ امّا قومِ ما این مقام را از ما گرفتند و به خود اختصاص دادند . ما هم بدین، تن دادیم و از تفرقه تنفّر و عافیت را خوش داشتیم . این، در حالی است که می دانیم ما به این حق که حقّ ماست ، سزاوارتر از کسانی هستیم که آن را در اختیار گرفته اند .

امام باقر علیه السلام :نزدیک ترین مردم به خداوند عز و جل و آگاه ترین ایشان به او و مهرورزترین آنها به مردم ، محمّد صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام هستند . پس به جایی وارد شوید که آنها وارد شدند و از کسانی دوری گزینید که آنها دوری گزیدند (مقصود، حسین و فرزندان اویند) که حق در میان آنهاست و ایشان اوصیایند و امامان ، از آنها هستند . پس هر کجا ایشان را دیدید ، پیروی شان کنید .

.


ص: 484

التوحید عن محمّد بن مسلم :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : إنَّ للّهِِ عز و جل خَلقا مِن رَحمَتِهِ خَلَقَهُم مِن نورِهِ ورَحمَتِهِ ، مِن رَحمَتِهِ لِرَحمَتِهِ ، فَهُم عَینُ اللّهِ النّاظِرَهُ ، واُذنُهُ السّامِعَهُ ، ولِسانُهُ النّاطِقُ فی خَلقِهِ بِإِذنِهِ ، واُمَناؤُهُ عَلی ما أنزَلَ مِن عُذرٍ أو نُذُرٍ أو حُجَّهٍ ، فَبِهِم یَمحُو السَّیِّئاتِ ، وبِهِم یَدفَعُ الضَّیمَ ، وبِهِم یُنزِلُ الرَّحمَهَ ، وبِهِم یُحیی مَیتا ، وبِهِم یُمیتُ حَیّا ، وبِهِم یَبتَلی خَلقَهُ ، وبِهِم یَقضی فی خَلقِهِ قَضِیَّتَهُ . قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، مَن هؤُلاءِ؟ قالَ : الأَوصِیاءُ . (1)

الإمام الهادی علیه السلام فِی الزِّیارَهِ الجامِعَهِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّهُ علیهم السلام :السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَهِ اللّهِ ، ومَساکِنِ بَرَکَهِ اللّهِ ، ومَعادِنِ حِکمَهِ اللّهِ ، وحَفَظَهِ سِرِّ اللّهِ ، وحَمَلَهِ کِتابِ اللّهِ ، وأوصِیاءِ نَبِیِّ اللّهِ ، وذُرِّیَّهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ورَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ . (2)

أقول : إنّ الأحادیث التی تدلّ علی أنّ الأئمّه من أهل البیت علیهم السلام هم أوصیاء النبیّ صلی الله علیه و آله کثیره جدّا . قال أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ : قد وردت الأخبار الصحیحه بالأسانید القویّه أنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله أوصی بأمر اللّه تعالی إلی علیّ بن أبی طالب علیه السلام ، وأوصی علیّ بن أبی طالب الی الحسن ، وأوصی الحسن إلی الحسین ، وأوصی الحسین إلی علیّ بن الحسین ، وأوصی علیّ بن الحسین إلی محمّد بن علیّ الباقر ، وأوصی محمّد بن علیّ الباقر إلی جعفر بن محمّد الصادق ، وأوصی جعفر بن محمّد الصادق إلی موسی بن جعفر ، وأوصی موسی بن جعفر إلی ابنه علیّ بن موسی الرضا ، وأوصی علیّ بن موسی الرضا إلی ابنه محمّد بن علیّ ، وأوصی محمّد بن علیّ إلی ابنه علیّ بن محمّد ، وأوصی علیّ بن محمّد إلی ابنه الحسن بن علیّ ، وأوصی الحسن بن علیّ إلی ابنه حجّه اللّه القائم بالحقّ ، الذی لو لم یبق من الدنیا إلّا یوم واحد لطوَّل اللّه ذلک الیوم حتّی یخرج فیملأها عدلاً وقسطا کما ملئت جورا وظلما ، صلوات اللّه علیه وعلی آبائه الطاهرین . (3)

.

1- .التوحید : ص 167 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 16 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 240 ح 2 .
2- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 96 ح 177 ، وراجع : هذه الموسوعه : ج 10 ص 460 ح 1059 .
3- .کما نقل فی إعلام الوری ، ص 295 .

ص: 485



توضیح

التوحید به نقل از محمّد بن مسلم :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : «همانا خداوند عز و جل خلقی از رحمت خود دارد که آنها را از نور و رحمتش خلق کرده است ، از رحمتش برای [پراکندن] رحمتش . آنها به اذن او، چشم بینای خداوندی و گوش شنوا و زبان گویای او در میان خلایق اند و معتمدان اویند در آنچه فرو فرستاده از هر دلیل و انذار و حجّتی . خداوند به سبب آنها بدی ها را محو می کند ، ستم را کنار می زند ، رحمت را فرو می فرستد ، مرده را زنده می گرداند و زنده را می میراند و با ایشان خلقش را می آزماید و در پرتو وجود آنها ، در میان خلقش داوری می کند» . گفتم : قربانت گردم! اینان، کیان اند؟ فرمود : «اوصیا» .

امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه که با آن ، امامان علیهم السلام را زیارت می کنند :درود و رحمت و برکات خدا بر جایگاه های شناخت خدا و جایباش های برکت خداوندی و کان های حکمت خدا و حافظان سرّ خدا و حاملان کتاب خدا و اوصیای پیغمبر خدا و نسل پیامبر خدا !

توضیحاحادیثی که دلالت دارند که امامانِ اهل بیت ، همان جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله اند ، بسیار فراوان اند . ابو جعفر محمّد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (شیخ صدوق) می گوید : اخبار صحیح با اسانید خدشه ناپذیر، حاکی از آن اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امر خداوند ، علی بن ابی طالب را وصی قرار داد و علی بن ابی طالب، حسن را و حسن، حسین را و حسین، علی بن الحسین را و علی بن الحسین، محمّد بن علی الباقر را و محمّد بن علی باقر، جعفر بن محمّد الصادق را و جعفر بن محمّد الصادق، موسی بن جعفر را و موسی بن جعفر، پسرش علی بن موسی الرضا را و علی بن موسی الرضا پسرش محمّد بن علی التقی را و محمّد بن علی، پسرش علی بن محمّد الهادی را و علی بن محمّد، پسرش حسن بن علی عسکری را و حسن بن علی، پسرش حجّت خدا و بر پا دارنده حق را که [مهدی امّت است و] اگر از دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد ، خداوند، این روز را آن قدر بلند می گرداند تا او خروج کند و زمین را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده شده ، از عدل و داد ، بیاکَنَد . درود خدا بر او و پدران پاکش!

.


ص: 486

3 / 1 6أحَبُّ الخَلقِ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهکشف الغمّه عن اُمّ سلمه :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بَینا هُوَ ذاتَ یَومٍ جالِسا إذ أتَتهُ فاطِمَهُ علیهاالسلامبِبُرمَهٍ فیها عَصیدَهٌ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أینَ عَلِیٌّ وَابناهُ ؟ قالَت : فِی البَیتِ ، قالَ : ادعیهِم لی . فَأَقبَلَ عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام بَینَ یَدَیهِ وفاطِمَهُ علیهاالسلام أمامَهُ ، فَلَمّا بَصُرَ بِهِمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله تَناوَلَ کِساءً کانَ عَلَی المَنامَهِ خَیبَرِیّا ، فَجَلَّلَ بِهِ نَفسَهُ وعَلِیّا وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ وفاطِمَهَ علیهم السلام ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی ، وأحَبُّ الخَلقِ إلَیَّ ، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرا . فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ...» (1) . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :أتی رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أیُّ الخَلقِ أحَبُّ إلَیکَ ؟ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأنَا إلی جَنبِهِ : هذا وَابناهُ واُمُّهُما ، هُم مِنّی وأنَا مِنهُم ، وهُم مَعی فِی الجَنَّهِ هکَذا وجَمَعَ بَینَ إصبَعَیهِ . (3)

سنن الترمذی عن جمیع بن عمیر التّیمیّ :دَخَلتُ مَعَ عَمَّتی عَلی عائِشَهَ ، فَسُئِلَت : أیُّ النّاسِ کانَ أحَبَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَت : فاطِمَهُ ، فَقیلَ : مِنَ الرِّجالِ ؟ قالَت : زَوجُها ، إن کانَ ما عَلِمتُ صَوّاما قَوّاما . (4)

.

1- .الأحزاب : 33 .
2- .کشف الغمّه : ج 1 ص 45 ، الطرائف : ص 126 ح 194 ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 151 ح 627 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 25 ص 240 ح 21 ؛ مسند ابن حنبل : ج 10 ص 186 ح 26612 ، ذخائر العقبی : ص 57 کلاهما نحوه .
3- .الأمالی للطوسی : ص 452 ح 1007 عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 37 ص 44 ح 21 .
4- .سنن الترمذی : ج 5 ص 701 ح 3874 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 171 ح 4744 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 264 ولیس فیه ذیله من «إن کان ما علمت ...» ؛ الطرائف : ص 157 ح 244 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 140 ح 70 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 38 ص 313 ح 15 .

ص: 487



3 / 1 - 6 محبوب ترین مردم نزد پیامبرصلی الله علیه وآله

3 / 1 6محبوب ترین مردم نزد پیامبر صلی الله علیه و آلهکشف الغمّه به نقل از امّ سلمه :یک روز، پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود که فاطمه علیهاالسلام قابلمه ای آورد که در آن، کاچی بود . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «علی و دو پسرش کجایند؟». فاطمه گفت : در خانه . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آنان را به پیش من بخوان» . علی علیه السلام در حالی که حسن و حسین ، جلوی او بودند و فاطمه علیهاالسلامپیشاپیش آنها در حرکت بود ، به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند . پیامبر صلی الله علیه و آله همین که آنها را دید ، عبای خیبری خود را که بر بستر بود ، برداشت و خود را به همراه علی و حسن و حسین و فاطمه با آن پوشاند و سپس فرمود : «خدایا! اینان، اهل بیت من و محبوب ترین مردم نزد من اند . پس پلیدی را از آنها دور بدار و کاملاً پاکشان گردان» . در این هنگام، خداوند، این آیه : «خداوند خواسته است که پلیدی را فقط از شما اهل بیت بزداید...» را نازل فرمود .

امام علی علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و گفت : ای پیامبر خدا! چه کسی نزد تو محبوب تر است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که من در کنارش بودم فرمود : «این و دو فرزندش و مادر فرزندانش . آنها از من اند و من از آنهایم . آنان در بهشت با من چنین اند» و دو انگشتش را به یکدیگر چسباند .

سنن الترمذی به نقل از جُمیع بن عُمیر تیمی :با عمّه ام بر عایشه وارد شدیم . از او پرسیدند : چه کسی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله از همه محبوب تر بود؟ گفت : فاطمه . گفتند : از مردان، چه کسی؟ گفت : همسرش که تا آن جا که من می دانم، پیوسته روزه دار و شب زنده دار بود .

.


ص: 488

المناقب للکوفی عن جمیع بن عمیر :دَخَلتُ مَعَ اُمّی إلی عائِشَهَ فَسَأَلَتها عَن عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَت : تَسأَلینی عَن رَجُلٍ کانَ مِن أحَبِّ النّاسِ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وکانَت تَحتَهُ ابنَتُهُ وهِیَ أحَبُّ النّاسِ إلَیهِ ؟! لَقَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَعا عَلِیّا وفاطِمَهَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ ، فَأَلقی عَلَیهِم ثَوبا فَقالَ : «اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی ، أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرا» . قالَت : فَدَنَوتُ مِنهُ فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، وأنَا مِن أهلِ البَیتِ ؟ فَقالَ : تَنَحَّی فَإِنَّکِ عَلی خَیرٍ . (1)

3 / 1 7أفضَلُ الخَلقِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَیرُ رِجالِکُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، وخَیرُ شَبابِکُمُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ ، وخَیرُ نِسائِکُم فاطِمَهُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أنَا وأهلُ بَیتی صَفوَهُ اللّهِ وخِیَرَتُهُ مِن خَلقِهِ . (3)

.

1- .المناقب للکوفی : ج 2 ص 132 ح 617 ، العمده : ص 40 ح 23 ، الطرائف : ص 127 ح 196 ولیس فیه ذیله من «قالت فدنوت» ، کشف الغمّه : ج 1 ص 47 کلّها عن مجمع نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 222 ح 30 .
2- .تاریخ بغداد : ج 4 ص 392 الرقم 2280 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 167 ح 3505 کلاهما عن عبداللّه ، کنز العمّال : ج 12 ص 102 ح 34191 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 70 عن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 38 ص 9 ح 13 .
3- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 256 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 23 ص 74 ح 22 .

ص: 489



3 / 1 - 7 برترین مردم

المناقب، کوفی به نقل از جمیع بن عمیر :با مادرم بر عایشه وارد شدم و مادرم در باره علی علیه السلام از او پرسید . او گفت : از مردی می پرسی که در نگاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از همه محبوب تر بود و دختر پیامبر را که او هم محبوب ترین مردم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بود ، در خانه داشت! دیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و بر آنها جامه ای افکند و فرمود : «خدایا! اینان، اهل بیت من اند . پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان» . [عایشه گفت :] من به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شدم و گفتم : ای پیامبر خدا! من هم در شمار اهل بیت هستم؟ فرمود : «کنار برو . تو در راه درست هستی» .

3 / 1 7برترین مردمپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترینِ مردانِ شما ، علی بن ابی طالب و بهترینِ جوانانتان ، حسن و حسین و بهترینِ زنانتان ، فاطمه دختر محمّد که درود خدا بر آن دو باد است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من و اهل بیتم، برگزیدگان خدا و منتخبان او از میان خلایقش هستیم.

.


ص: 490

عنه صلی الله علیه و آله :یا فاطِمَهُ ، ونَحنُ أهلُ بَیتٍ قَد أعطانَا اللّهُ سَبعَ خِصالٍ لَم یُعطَ أحَدٌ قَبلَنا ولا یُعطی أحَدٌ بَعدَنا : أنَا خاتِمَهُ النَّبِیّینَ وأکرَمُ النَّبِیّینَ عَلَی اللّهِ وأحَبُّ الَمخلوقینَ إلَی اللّهِ عز و جل ، وأنَا أبوکِ ووَصِیّی خَیرُ الأَوصِیاءِ وأحَبُّهُم إلَی اللّهِ وهُوَ بَعلُکِ ، وشَهیدُنا خَیرُ الشُّهَداءِ وأحَبُّهُم إلَی اللّهِ ، وهُوَ عَمُّکِ حَمزَهُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ وهُوَ عَمُّ أبیکِ وعَمُّ بَعلِکِ ، ومِنّا مَن لَهُ جَناحانِ أخضَرانِ یَطیرُ فِی الجَنَّهِ مَعَ المَلائِکَهِ حَیثُ یَشاءُ وهُوَ ابنُ عَمِّ أبیکِ وأخو بَعلِکِ ، ومِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّهِ وهُمَا ابناکِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ وهُما سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ، وأبوهُما وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ خَیرٌ مِنهُما . یا فاطِمَهُ وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ ! إنَّ مِنهُما مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنَا سَیِّدُ النَّبِیّینَ ، وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ سَیِّدُ الوَصِیِّینَ ، وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ، وَالأَئِمَّهُ بَعدَهُما ساداتُ المُتَّقینَ ، وَلِیُّنا وَلِیُّ اللّهِ ، وعَدُوُّنا عَدُوُّ اللّهِ ، وطاعَتُنا طاعَهُ اللّهِ ، ومَعصِیَتُنا مَعصِیَهُ اللّهِ عز و جل . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وَالأَئِمَّهُ مِن وُلدِهِ بَعدی سادَهُ أهلِ الأَرضِ وقادَهُ الغُرِّ الُمحَجَّلینَ یَومَ القِیامَهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، أنَا وأنتَ وَالأَئِمَّهُ مِن وُلدِکَ سادَهٌ فِی الدُّنیا ومُلوکٌ فِی الآخِرَهِ ، مَن عَرَفَنا فَقَد عَرَفَ اللّهَ ، ومَن أنکَرَنا فَقَد أنکَرَ اللّهَ عز و جل . (4)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 57 ح 2675 عن علیّ المکّی الهلالیّ ؛ الخصال : ص 412 ح 16 ولیس فیه ذیله من «الحسن والحسین» ، الأمالی للطوسی : ص 155 ح 256 کلاهما عن أبی أیّوب الأنصاری ، الغیبه للطوسی : ص 191 ح 154 عن أبی سعید الخدری ، کفایه الأثر : ص 63 عن جابر وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 307 ح 146 .
2- .الأمالی للصدوق : ص 652 ح 888 عن أبی الطفیل عن الإمام الحسن علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 228 ح 6 ، وراجع : کمال الدین : ص 211 ح 1 .
3- .الأمالی للصدوق : ص 678 ح 923 عن اُمّ سلمه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 127 ح 56 .
4- .الأمالی للصدوق : ص 755 ح 6 عن سلیمان بن مهران عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، کمال الدین : ص 261 ح 7 ولیس فیه صدره إلی «فی الآخره» ، بحار الأنوار : ج 22 ص 128 ح 59 ، وراجع : عیون الأخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 57 ح 210 .

ص: 491

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای فاطمه! ما خاندانی هستیم که خداوند ، هفت خصلت به ما بخشیده که به هیچ کس پیش از ما نداده و پس از ما نیز نخواهد داد : من، خاتم پیامبران و گرامی ترین ایشان نزد خدا و محبوب ترین خلق نزد او عز و جل هستم ؛ من پدر تو اَم و وصیّ من، بهترین اوصیا و محبوب ترینِ ایشان نزد پروردگار است که همان شویِ توست ؛ شهیدِ ما، بهترینِ شهدا و محبوب ترینِ آنها نزد خداست که همان عموی تو حمزه بن عبد المطّلب است و عموی پدر تو و عموی شویِ تو نیز هست ؛ از ماست کسی که با دو بال سبز در بهشت به همراه فرشتگان به هر سو که بخواهد ، پرواز می کند . او همان پسرعموی پدر تو و برادر شویِ توست ؛ از ماست دو نوه این امّت، که دو فرزند تو ، حسن و حسین اند و سَرور جوانان بهشتیان اند، و پدر آن دو ، سوگند به آن که مرا به حق بر انگیخت، از آن دو، بهتر است . ای فاطمه! سوگند به کسی که مرا به حق بر انگیخت ، مهدی این امّت ، از همین دو تن است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من ، سَرور پیامبران و علی بن ابی طالب ، سَرور اوصیا و حسن و حسین ، دو سالار جوانان بهشتی اند و امامان پس از آن دو ، سَروران پرهیزگاران اند . دوستدار ما، دوستدار خدا و دشمن ما دشمن خداست. فرمانبری از ما، فرمانبری از خدا و سرکشی از ما، سرکشی از خداوند عز و جلاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی بن ابی طالب و امامان از نسل او پس از من ، سَروران زمینیان و جلودار روسپید و دست و پا سپیدان (1) به روز رستاخیزند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! من و تو و امامانِ از نسل تو، سَروران دنیا و شهریاران سرای دیگریم . هر که ما را بشناسد ، خدا را شناخته است و هر که منکر ما شود ، منکر خداوند عز و جل شده است .

.

1- .مقصود، مؤمنان هستند که در ارجمندی، به اسبان پیشانی سفید، مانند شده اند .

ص: 492

ینابیع المودّه عن ابن عبّاس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوفٍ : یا عَبدَالرَّحمنِ ، إنَّکُم أصحابی ، وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أخی ومِنّی ، وأنَا مِن عَلِیٍّ ، فَهُوَ بابُ عِلمی ووَصِیّی ، وهُوَ وفاطِمَهُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ هُم خَیرُ الأَرضِ عُنصُرا وشَرَفا وکَرَما . (1)

الإمام علیّ علیه السلام فی خُطبَهٍ یَصِفُ بِهَا النَّبِیَّ الأَعظَمَ صلی الله علیه و آله :عِترَتُهُ خَیرُ العِتَرِ ، واُسرَتُهُ خَیرُ الاُسَرِ ، وشَجَرَتُهُ خَیرُ الشَّجَرِ . (2)

3 / 1 8مُباهَلَهُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِهِمتفسیر الفخر الرازی :رُوِیَ أنَّهُ صلی الله علیه و آله لَمّا أورَدَ الدَّلائِلَ عَلی نَصاری نَجرانَ ، ثُمَّ إنَّهُم أصَرّوا عَلی جَهلِهِم ، فَقالَ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ أمَرَنی إن لَم تَقبَلُوا الحُجَّهَ أن اُباهِلَکُم . فَقالوا : یا أبَا القاسِمِ ، بَل نَرجِعُ فَنَنظُرُ فی أمرِنا ثُمَّ نَأتیکَ . فَلَمّا رَجَعوا قالوا لِلعاقِبِ (3) وکانَ ذا رَأیِهِم : یا عَبدَ المَسیحِ ، ما تَری ؟ فَقالَ : وَاللّهِ ! لَقَد عَرَفتُم یا مَعشَرَ النَّصاری أنَّ مُحَمَّدا نَبِیٌّ مُرسَلٌ ، ولَقَد جاءَکُم بِالکَلامِ الحَقِّ فی أمرِ صاحِبِکُم . وَاللّهِ ! ما باهَلَ قَومٌ نَبِیّا قَطُّ فَعاشَ کَبیرُهُم ولا نَبَتَ صَغیرُهُم ، ولَئِن فَعَلتُم لَکانَ الاِستِئصالُ ، فَإِن أبَیتُم إلَا الإِصرارَ عَلی دینِکُم وَالإِقامَهِ عَلی ما أنتُم عَلَیهِ ، فَوادِعُوا الرَّجُلَ وَانصَرِفوا إلی بِلادِکُم . وکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَرَجَ وعَلَیهِ مِرطٌ (4) مِن شَعرٍ أسوَدَ ، وکانَ قَدِ احتَضَنَ الحُسَینَ وأَخَذَ بِیَدِ الحَسَنِ ، وفاطِمَهُ تَمشی خَلفَهُ ، وعَلِیٌّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ خَلفَها ، وهُوَ یَقولُ : إذا دَعَوتُ فَأَمِّنوا . فَقالَ اُسقُفُّ نَجرانَ : یا مَعشَرَ النَّصاری ! إنّی لَأَری وُجوها لَو سَأَلُوا اللّهَ أن یُزیلَ جَبَلاً مِن مَکانِهِ لَأَزالَهُ بِها ، فَلا تُباهِلوا فَتَهلِکوا ولا یَبقی عَلی وَجهِ الأَرضِ نَصرانِیٌّ إلی یَومِ القِیامَهِ . ثُمَّ قالوا : یا أبَا القاسِمِ ، رَأَینا أن لا نُباهِلَکَ وأَن نُقِرَّکَ عَلی دینِکَ . فَقالَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ : فَإِذا أبَیتُمُ المُباهَلَهَ فَأَسلِموا ؛ یَکُن لَکُم ما لِلمُسلِمینَ وعَلَیکُم ما عَلَی المُسلِمینَ ، فَأَبَوا ، فَقالَ : فَإِنّی اُناجِزُکُمُ القِتالَ ، فَقالوا : ما لَنا بِحَربِ العَرَبِ طاقَهٌ ، ولکِن نُصالِحُکَ عَلی أن لا تَغزُوَنا ولا تَرُدَّنا عَن دینِنا ، عَلی أن نُؤَدِّیَ إلَیکَ فی کُلِّ عامٍ ألفَی حُلَّهٍ : ألفاً فی صَفَرٍ ، وأَلفاً فی رَجَبٍ ، وثَلاثینَ دِرعا عادِیَهً مِن حَدیدٍ . فَصالَحَهُم عَلی ذلِکَ . وقالَ : وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، إنَّ الهَلاکَ قَد تَدَلّی عَلی أهلِ نَجرانَ ، ولو لاعَنوا لَمُسِخوا قِرَدَهً وخَنازیرَ ، ولَاضطَرَمَ عَلَیهِمُ الوادی نارا ، ولَاستَأَصَلَ اللّهُ نَجرانَ وأَهلَهُ ، حَتَّی الطَّیرَ عَلی رُؤوسِ الشَّجَرِ ، ولَما حالَ الحَولُ عَلَی النَّصاری کُلِّهِم حَتّی یَهلِکوا . ورُوِیَ أنَّهُ صلی الله علیه و آله لَمّا خَرَجَ فِی المِرطِ الأَسوَدِ ، فَجاءَ الحَسَنُ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ فَأَدخَلَهُ ، ثُمَّ جاءَ الحُسَینُ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ فَأَدخَلَهُ ، ثُمَّ فاطِمَهُ ، ثُمَّ عَلِیٌّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُما ، ثُمَّ قالَ : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (5) . وَاعلَم أنَّ هذِهِ الرِّوایَهَ کُالمُتَّفَقِ عَلی صِحَّتِها بَینَ أهلِ التَّفسیرِ وَالحَدیثِ . (6)

.

1- .ینابیع المودّه : ج 2 ص 333 ح 973 ، وراجع : مئه منقبه : ص 122 ومقتل الحسین للخوارزمی : ص 60 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 94 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 379 ح 91 .
3- .وهو عبد المسیح بن ثوبان اُسقف نجران ( شرح الأخبار : ج 2 ص 339 ) ، والعاقب یُطلق علی من یکون بعد السیّد ؛ أی یعقبه ( راجع : بحار الأنوار : ج 35 ص 264 ) .
4- .المِرطُ : کِساءٌ من صوفٍ أو خَزٍّ کان یؤتَزَرُ به (مجمع البحرین : ج 3 ص 1688 «مرط») .
5- .الأحزاب : 33 .
6- .تفسیر الفخر الرازی : ج 8 ص 88 .

ص: 493



3 / 1 - 8 همراهی با پیامبرصلی الله علیه وآله در مباهله

ینابیع المودّه به نقل از ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به عبد الرحمان بن عوف فرمود : «ای عبد الرحمان! شما اصحاب من هستید و علی بن ابی طالب، از من است و من از علی اَم . او درِ دانش و وصیّ من است . او و فاطمه و حسن و حسین ، بهترین مردم در تیره و شرافت و کرامت اند» .

امام علی علیه السلام در سخنرانی ای در توصیف پیامبر والامقام صلی الله علیه و آله :خاندان او، بهترینِ خاندان ها و خانواده او بهترینِ خانواده ها و تبار او بهترینِ تبارهاست .

3 / 1 8همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله در مُباهلهتفسیر الفخر الرازی :روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله چون در برابر نصارای نجران دلایل [خود را] اقامه کرد، ولی آنها همچنان بر جهل خویش پای فشردند ، فرمود : «خدا به من دستور داده است که اگر قبول حجّت نکنید، با شما مباهله کنم» . نصارا گفتند : نه ، ای ابو القاسم ! بر می گردیم و در این باره می اندیشیم . آن گاه نزدت می آییم . چون باز گشتند ، به نایب که خردمند آنان بود ، گفتند : چه کنیم، ای عبد المسیح ؟ گفت : به خدا سوگند، شما ای گروه نصارا می دانید که محمّد، پیامبر و فرستاده الهی است ، و در باره پیامبر شما، سخن حق آورده است . به خدا سوگند، هر قومی با پیامبری مباهله کرد، بزرگشان به پیری و خردسالشان به بزرگی نرسید . اگر شما مباهله کنید، ریشه تان کنده خواهد شد ، و اگر اصرار دارید که همچنان بر دین و عقیده خود بمانید ، با این مرد مصالحه کنید و به شهرتان باز گردید . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیرون آمد، در حالی که ردایی از موی سیاه بر تن داشت و حسین را بغل کرده و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سرش حرکت می کرد و علی علیه السلام پشت سر فاطمه بود ، و می فرمود : «هر گاه من دعا کردم، شما آمین بگویید» . اُسقف نجران گفت : ای گروه نصارا ! من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جایش بر کَنَد، به حرمت آنها آن کوه را از جا بر می کند . پس با او مباهله نکنید، که نابود می شوید و تا روز قیامت، یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند . پس گفتند : ای ابو القاسم ! تصمیم گرفته ایم که با تو مباهله نکنیم و بر دین تو، صحّه گذاریم . پیامبر که درودهای خدا بر او باد فرمود : «حال که مباهله را نپذیرفتید ، اسلام آورید تا شما نیز حقوق و وظایف مسلمانان را داشته باشید» . آنها نپذیرفتند . فرمود : «پس من با شما می جنگم» . گفتند : ما را توان جنگ با عرب نیست ؛ بلکه با تو مصالحه می کنیم به این که با ما نجنگی و ما را از دینمان باز نداری . در مقابل، متعهّد می شویم که سالی دو هزار جامه به تو بدهیم : هزار جامه در ماه صفر و هزار جامه در رجب ، و نیز سی زره آهنین عادی (منسوب به قوم عاد) . پیامبر صلی الله علیه و آله با آنان مصالحه کرد و فرمود : «سوگند به آن که جانم در دست اوست ، نابودی از بیخ گوش نجرانیان گذشت . اگر تن به مباهله می دادند، به بوزینه و خوک تبدیل می شدند ، و این وادی، یک پارچه بر آنان آتش می شد و خداوند، نجران و مردم آن را ریشه کن می ساخت ، حتّی پرندگان روی درختان را ، و یک سال نمی گذشت که همه نصارا نابود می شدند» . روایت شده است که چون پیامبر صلی الله علیه و آله با ردای سیاه بیرون آمد ، حسن علیه السلام بیامد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را داخل کرد . سپس حسین رضی الله عنه بیامد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را نیز داخل گردانید . سپس فاطمه و آن گاه علی رضی الله عنه بیامدند . سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «تحقیقا خداوند خواسته است که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» . بدان که میان اهل تفسیر و حدیث ، بر صحّت این حدیث، تقریبا اتّفاق است .

.


ص: 494

. .


ص: 495

. .


ص: 496

3 / 1 9اُولُو الأَمرِالکتاب«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : شُرَکائِیَ الَّذینَ قَرَنَهُمُ اللّهُ بِنَفسِهِ وبی وأنزَلَ فیهِم : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ» ، فَإِن خِفتُم تَنازُعا فی أمرٍ فَأَرجِعوهُ إلَی اللّهِ وَالرَّسولِ واُولِی الأَمرِ . قُلتُ : یا نَبِیَّ اللّهِ ، مَن هُم ؟ قالَ : أنتَ أوَّلُهُم . (2)

عنه علیه السلام لَمّا قَدِمَ إلَی الکوفَهِ :عَلَیکُم یا أهلَ هذَا المِصرِ بِتَقوَی اللّهِ وطاعَهِ مَن أطاعَ اللّهَ مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکُم ، الَّذینَ هُم أولی بِطاعَتِکُم فیما أطاعُوا اللّهَ فیهِ مِنَ المُنتَحِلینَ المُدَّعینَ المُقابِلینَ إلَینا ، یَتَفَضَّلونَ بِفَضلِنا ویُجاحِدوناهُ ، ویُنازِعونا حَقَّنا ویَدفَعونا عَنهُ . وقَد ذاقوا وَبالَ مَا اجتَرَحوا فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا . (3)

.

1- .النساء : 59 .
2- .شواهد التنزیل : ج 1 ص 189 ح 202 عن سلیم بن قیس الهلالی ؛ تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 14 ح 2 ، الغیبه للنعمانی : ص 81 ح 10 کلاهما عن سلیم بن قیس ، کتاب سلیم بن قیس الهلالی : ج 2 ص 626 وفیه «الأوصیاء» بدل «أنت أوّلهم» وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 275 ح 96 ، وراجع : الاعتقادات للصدوق : ص 121 .
3- .الأمالی للمفید : ص 127 ح 5 عن عبدالرحمن بن عبید ، الإرشاد : ج 1 ص 259 نحوه ، بحار الأنوار : ج 32 ص 351 ح 334 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 103 نحوه .

ص: 497



3 / 1 - 9 اولو الأمر

3 / 1 9اولو الأمرقرآن«ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» .

حدیثامام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «شریکان من، کسانی هستند که خداوند ، آنها را به خود و به من پیوند داد و این آیه را در باره آنها نازل فرمود : «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» . پس اگر از اختلاف در امری ترسیدید ، آن را به خدا و پیامبر و اولو الأمر (اختیارداران)، ارجاع دهید» . گفتم : ای پیامبر خدا! ایشان، کیان اند؟ فرمود : «تو نخستینِ آنهایی» .

امام علی علیه السلام هنگام آمدن به کوفه :ای مردم این شهر! بر شما باد پروامندی از خدا و فرمانبری از کسی که از خاندان پیامبر شماست و از خدا فرمان می برد . آنها در آنچه از خدا فرمان می برند ، به فرمانبریِ شما شایسته ترند تا کسانی که دروغ پرداز و مدّعی اند و در برابر ما قرار دارند . در پرتو برتری ما ، برتری می فروشند و ما را انکار می کنند و با حقّ ما به ستیز بر می خیزند و ما را از آن دور می دارند . آنها کیفر جنایت خود را چشیده اند و به زودی [در آخرت] به سزای این تبهکاری خواهند رسید .

.


ص: 498

الأمالی للمفید عن هشام بن حسّان :سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَخطُبُ النّاسَ بَعدَ البَیعَهِ لَهُ بِالأَمرِ فَقالَ : نَحنُ حِزبُ اللّهِ الغالِبونَ،وعِترَهُ رَسولِهِ الأقرَبونَ...فَأَطیعونا فَإِنَّ طاعَتَنا مَفروضَهٌ، إذ کانَت بِطاعَهِ اللّهِ عز و جلورَسولِهِ مَقرونَهً ؛ قالَ اللّهُ عز و جل : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ» ، «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلَی أُوْلِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (1) . (2)

الإمام الحسین علیه السلام فی خُطبَتِهِ لِمَن جاءَ إلی مُحاصَرَتِهِ بِکَربَلاءَ :أمّا بَعدُ ، أیُّهَا النّاسُ ! فَإِنَّکُم إن تَتَّقوا اللّهَ وتَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضی للّهِِ عَنکُم ، ونَحنُ أهلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ وأولی بِوَلایَهِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم ، وَالسّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَالعُدوانِ . وإن أبَیتُم إلّا کَراهِیَهً لَنا وَالجَهلَ بِحَقِّنا فَکانَ رَأیُکُمُ الآنَ غَیرَ ما أتَتنی بِهِ کُتُبُکُم وقَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُم ، انصَرَفتُ عَنکُم . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی الدُّعاءِ :وصَلِّ عَلی خِیَرَتِکَ اللّهُمَّ مِن خَلقِکَ مُحَمَّدٍ وعِترَتِهِ الصَّفوَهِ مِن بَرِیَّتِکَ الطّاهِرینَ ، وَاجعَلنا لَهُم سامِعینَ ومُطیعینَ کَما أمَرتَ . (4)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» :إیّانا عَنی خَاصَّهً ، أمَرَ جَمیعَ المُؤمِنینَ إلی یَومِ القِیامَهِ بِطاعَتِنا . (5)

.

1- .النساء : 83 .
2- .الأمالی للمفید : ص 348 ح 4 ، الأمالی للطوسی : ص 121 ح 188 ، الاحتجاج : ج 2 ص 94 ح 165 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 67 کلاهما عن موسی بن عقبه عن الإمام الحسین علیه السلام ، بشاره المصطفی : ص 106 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 359 ح 2 .
3- .الإرشاد : ج 2 ص 79 عن علیّ بن الطعّان المحاربی ، إعلام الوری : ج 1 ص 448 ، وقعه الطفّ : ص 170 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 377 ؛ تاریخ الطبری : ج 5 ص 402 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 552 .
4- .الصحیفه السجّادیّه : ص 138 الدعاء 34 .
5- .الکافی : ج 1 ص 276 ح 1 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 247 ح 153 کلاهما عن برید بن معاویه ، شرح الأخبار : ج 1 ص 249 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 21 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 290 ح 17 .

ص: 499

الأمالی، مفید به نقل از هشام بن حسّان :شنیدم که ابو محمّد حسن بن علی علیه السلام پس از بیعت مردم با او برای خلافت، سخنرانی کرد و فرمود : «ما حزب غالب خدا و عترت پیامبر خدا و از نزدیکان اوییم ... . پس، از ما فرمان برید که فرمانبری از ما واجب است ؛ زیرا فرمانبری از ما به فرمانبری از خداوند عز و جل و پیامبر او پیوسته است . خداوند می فرماید : «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید. پس چون در امری اختلاف کردید ، آن به خدا و پیامبر عرضه بدارید» «و اگر آن را به پیامبر و اولو الأمر خود ارجاع دهند، قطعا از میان آنان، کسانی اند که [حقیقت] آن را در می یابند» » .

امام حسین علیه السلام در سخنرانی خود ، خطاب به کسانی که برای محاصره او به کربلا آمده بودند :امّا بعد ، ای مردم! اگر شما تقوا در پیش گیرید و حق را برای اهلش بشناسید ، خدا از شما خشنودتر خواهد گشت و ما خاندان محمّد به داشتن ولایت این امر بر شما شایسته تریم از این مدّعیانی که از آن، بی بهره اند و در میان شما به ظلم و تجاوز می گردند، و اگر ما را خوش نمی دارید و این حق را برای ما نمی شناسید ، این نظرِ شما ، جز آن چیزی است که نامه های شما به من می گوید و پیک های شما به من گفته اند . پس من از نزد شما بر می گردم .

امام زین العابدین علیه السلام در دعا :و درود بفرست بار خدایا بر برگزیده آفریدگانت محمّد و خاندان برگزیده از مردمان پاکت و ما را شنوای ایشان و فرمانبر آنها چنان که دستور داده ای قرار ده.

امام باقر علیه السلام در باره آیه شریف : «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» :مقصود آیه، تنها ما هستیم . خداوند ، همه مؤمنان را دستور داده تا روز رستاخیز ، از ما فرمان برند .

.


ص: 500

الکافی عن أبی بصیر :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» فَقالَ : نَزَلَت فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام . فَقُلتُ لَهُ : إنَّ النّاسَ یَقولونَ : فَما لَهُ لَم یُسَمِّ عَلِیّا وأهلَ بَیتِهِ علیهم السلام فی کِتابِ اللّهِ عز و جل؟ فَقالَ : قولوا لَهُم : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَت عَلَیهِ الصَّلاهُ ولَم یُسَمِّ اللّهُ لَهُم ثَلاثا ولا أربَعا حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم ، ونَزَلَت عَلَیهِ الزَّکاهُ ولَم یُسَمِّ لَهُم مِن کُلِّ أربَعینَ دِرهَما دِرهَمٌ حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم ، ونَزَلَ الحَجُّ فَلَم یَقُل لَهُم طوفوا اُسبوعا حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم ، ونَزَلَت : «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» ونزلت فی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام . (1)

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» :الأَئِمَّهُ مِن أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

الزهد للحسین بن سعید عن ابن أبی یعفور :دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام وعِندَهُ نَفَرٌ مِن أصحابِهِ ، فَقالَ لی : ... یَابنَ أبی یَعفورٍ ، إنَّ اللّهَ عز و جل هُوَ الآمِرُ بِطاعَتِهِ وطاعَهِ رَسولِهِ وطاعَهِ اُولِی الأَمرِ الَّذینَ هُم أوصِیاءُ رَسولِهِ . یَابنَ أبی یَعفورٍ ، فَنَحنُ حُجَجُ اللّهِ فی عِبادِهِ ، وشُهداؤُهُ عَلی خَلقِهِ ، واُمناؤُهُ فی أرضِهِ ، وخُزّانُهُ عَلی عِلمِهِ ، وَالدّاعونَ إلی سَبیلِهِ ، وَالقائِلونَ بِذلِکَ ، فَمَن أطاعَنا أطاعَ اللّهَ ، ومَن عَصانا فَقَد عَصَی اللّهَ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 286 ح 1 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 249 ح 169 ، تفسیر فرات : ص 110 ح 112 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 210 ح 12 ؛ شواهد التنزیل : ج 1 ص 191 ح 203 نحوه .
2- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 15 عن الحسن بن صالح ، التبیان فی تفسیر القرآن : ج 3 ص 236 ، مجمع البیان : ج 3 ص 100 کلاهما عن الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 249 ح 165 عن محمد بن الفضیل عن الإمام الرضا علیه السلام وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 284 ، وراجع : الإحتجاج : ج 1 ص 370 ح 66 والغارات : ج 1 ص 196 .
3- .الزهد للحسین بن سعید : ص 186 ح 19 ، بصائر الدرجات : ص 61 ح 4 نحوه ولیس فیه صدره إلی «أوصیاء رسوله» ، بحار الأنوار : ج 7 ص 285 ح 9 ، وراجع : الکافی : ج 1 ص 193 ح 5 و بصائر الدرجات : ص 104 ح 7 .

ص: 501

الکافی به نقل از ابو بصیر :از امام صادق علیه السلام در باره آیه شریف : «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» پرسیدم . فرمود : «این آیه در حقّ علی بن ابی طالب و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است» . به ایشان گفتم : مردم می گویند : پس چرا نامی از علی و اهل بیت او در کتاب خداوند عز و جل به میان نیامده است؟ فرمود : «به آنها بگویید : بر پیامبر صلی الله علیه و آله نماز نازل شد ، در حالی که سه و چهار رکعت بودن آن از سوی خداوند، مورد تصریح قرار نگرفت و این پیامبر صلی الله علیه و آله بود که آن را برای مردم تفسیر کرد . نیز زکات بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و تصریح نشد که در هر چهل درهم ، یک درهم زکات بدان تعلّق می گیرد و پیامبر صلی الله علیه و آله ، آن را برای مردم تفسیر فرمود. نیز حج بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفته نشد : هفت بار طواف کنید و خود پیامبر ، این حقیقت را برای آنها باز گفت و آیه : «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» نازل شد که در حقیقت در حقّ علی ، حسن و حسین نازل شده است» .

امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند : «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» :اولو الأمر ، همان امامان از اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اند .

الزهد ، حسین بن سعید به نقل از ابن ابی یعفور :بر امام صادق علیه السلام وارد شدم ، در حالی که گروهی از اصحابش نزد ایشان بودند . به من فرمود : «... ای پسر ابو یعفور! خداوند عز و جل کسی است که دستور داده از او و پیامبر و اولو الأمری فرمان برند که همان اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله هستند . ای پسر ابو یعفور! ما حجّت های خداوندیم در میان بندگان و گواهان او در میان خلقش و امینان او در زمینش و خزانه داران دانش او و دعوتگران به سوی راهش که بدان عمل هم می کنیم . پس کسی که از ما فرمان برد ، از خدا فرمان برده است و کسی که از ما نافرمانی کند ، از خدا نافرمانی کرده است» .

.


ص: 502

3 / 1 10أهلُ الذِّکرِرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (1) :الذِّکرُ أنا ، وَالأَئِمَّهُ أهلُ الذِّکرِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :نَحنُ أهلُ الذِّکرِ . (3)

شواهد التنزیل عن الحارث :سَأَلتُ عَلِیّا علیه السلام عَن هذِهِ الآیَهِ : «فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ» ، فَقالَ : وَاللّهِ إنّا لَنَحنُ أهلُ الذِّکرِ ، نَحنُ أهلُ العِلمِ ، ونَحنُ مَعدِنُ التَّأویلِ وَالتَّنزیلِ ، ولَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها ، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِهِ مِن بابِهِ . (4)

.

1- .النحل : 43 .
2- .الکافی : ج 1 ص 210 ح 1 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 255 ح 8 کلاهما عن عبداللّه بن عجلان عن الإمام الباقر علیه السلام ، بصائر الدرجات : ص 40 ح 11 عن عبد الرحمن بن کثیر عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 179 ح 25 .
3- .تفسیر الثعلبی : ج 6 ص 270 عن جابر الجعفی ؛ العمده : ص 288 ح 468 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 98 کلاهما عن جابر الجعفی ، بصائر الدرجات : ص 38 ح 8 عن برید بن معاویه ، کشف الغمّه : ج 2 ص 338 عن معاویه بن عمار الدهنی وکلاهما عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 177 ح 169 .
4- .شواهد التنزیل : ج 1 ص 432 ح 459 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 179 ولیس فیه ذیله من «ولقد سمعت» ، بحار الأنوار : ج 23 ص 173 ح 1 ، وراجع : الأمالی للصدوق : ص 625 ح 843 وتحف العقول : ص 430 .

ص: 503



3 / 1 - 10 اهل ذکر

3 / 1 10اهل ذکرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره این سخن خدای عز و جل : «پس اگر نمی دانید ، از اهل ذکر بپرسید» :مقصود از «ذکر»، منم و مراد از «اهل ذکر» ، امامان اند .

امام علی علیه السلام :اهل ذکر ، ما هستیم .

شواهد التنزیل به نقل از حارث :از علی علیه السلام در باره آیه : «پس، از اهل ذکر بپرسید» پرسش کردم . فرمود : «به خدا سوگند ، همانا ماییم اهل ذکر. ماییم اهل علم و ماییم کان تأویل و تنزیل . از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : من، شهر علمم و علی ، دروازه آن است . هر که جویای علم است ، باید از درِ آن بیاید » .

.


ص: 504

الإمام علیّ علیه السلام :ألا إنَّ الذِّکرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ونَحنُ أهلُهُ ، ونَحنُ الرّاسِخونَ فِی العِلمِ ، ونَحنُ مَنارُ الهُدی وأعلامُ التُّقی ، ولَنا ضُرِبَتِ الأَمثالُ . (1)

الإمام الرضا علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» :نَحنُ أهلُ الذِّکرِ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ» :هُمُ الأَئِمَّهُ مِن عِترَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

الکافی عن أبی بکر الحضرمی :کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ علیه السلام ودَخَلَ عَلَیهِ الوَردُ أخُو الکُمَیتِ ، فَقالَ : قَولُ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی : «فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» مَن هُم ؟ قالَ : نَحنُ . قالَ قُلتُ : عَلَینا أن نَسأَلَکُم ؟ قالَ : نَعَم . قُلتُ : عَلَیکُم أن تُجیبونا ؟ قالَ : ذاکَ إلَینا . (4)

.

1- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 98 عن أبی العبّاس الفلکی ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 239 ح 1 عن الریّان بن الصلت ، تحف العقول : ص 435 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 184 ح 50 .
2- .الکافی : ج 1 ص 210 ح 3 عن الوشّاء ، الإرشاد : ج 2 ص 162 عن معاویه بن عمّار الدهنی عن الإمام الباقر علیه السلام ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 178 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر علیه السلام ، بصائر الدرجات : ص 40 ح 12 عن سلیمان بن جعفر الجعفری نحوه ، بحار الأنوار ج 23 ص 179 ح 23 ؛ تفسیر الطبری : ج 10 الجزء 17 ص 5 عن جابر الجعفی عن الإمام علیّ علیه السلام .
3- .شواهد التنزیل : ج 1 ص 437 ح 466 عن الفضیل بن یسار .
4- .الکافی : ج 1 ص 211 ح 6 ، الأمالی للطوسی : ص 664 ح 1390 عن هشام عن الإمام الصادق علیه السلام ، بصائر الدرجات : ص 39 ح 6 عن زراره عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 23 ص 178 ح 19 .

ص: 505

امام علی علیه السلام :بدانید که مقصود از «ذکر» ، پیامبر خداست و «اهل ذکر» ، ما هستیم و ماییم راسخان در علم و نشان هدایت و پرچم های پرهیز که برای ما مَثَل زده می شود .

امام باقر علیه السلام در باره آیه شریفِ : «پس اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید» :اهل ذکر ، ما هستیم .

امام باقر علیه السلام درباره آیه شریفِ : «پس، از اهل ذکر بپرسید» :ایشان، امامان از خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اند .

الکافی به نقل از ابو بکر حضرمی :در محضر امام باقر علیه السلام بودم که وَرد، برادر کُمَیت، وارد شد و در باره این سخن خدای تبارک و تعالی : «پس اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید» پرسید که: ایشان کیان اند؟ فرمود : «ماییم» . گفتم : ما باید از شما سؤال کنیم؟ فرمود : «آری». گفتم : پس شما باید به ما پاسخ دهید؟ فرمود : «آن با ماست [که پاسخ بدهیم یا ندهیم]» .

.


ص: 506

الإمام الصادق علیه السلام :لِلذِّکرِ مَعنَیانِ : القُرآنُ ومُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله ، ونَحنُ أهلُ الذِّکرِ بِکِلا مَعنَیَیهِ (1) ، أمّا مَعناهُ القُرآنُ فَقَولُهُ تَعالی : «وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» (2) وقَولُهُ تَعالی : «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئلُونَ» (3) ، وأمّا مَعناهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَالآیَهُ فی سورَهِ الطَّلاقِ : «فَاتَّقُواْ اللَّهَ یَاأُوْلِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا * رَّسُولًا یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» (4) . (5)

عنه علیه السلام فی حَدیثٍ طَویلٍ :قالَ جَلَّ ذِکرُهُ : «فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» قالَ : الکِتابُ هُوَ الذِّکرُ ، وأهلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ علیهم السلام ، أمَرَ اللّهُ عز و جلبِسُؤالِهِم ، ولَم یُؤمَروا بِسُؤالِ الجُهّالِ . (6)

عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ تَعالی : «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئلُونَ» :الذِّکرُ القُرآنُ ، ونَحنُ قَومُهُ ، ونَحنُ المَسؤولونَ . (7)

الکافی عن ابن بکیر عن حمزه بن الطیّار :أنَّهُ عَرَضَ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام بَعضَ خُطَبِ أبیهِ ، حَتّی إذا بَلَغَ مَوضِعا مِنها قالَ لَهُ : کُفَّ وَاسکُت . ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّه علیه السلام : لا یَسَعُکُم فیما یَنزِلُ بِکُم مِمّا لا تَعلَمونَ إلّا الکَفُّ عَنهُ وَالتَّثَبُّتُ وَالرَّدُّ إلی أئِمَّهِ الهُدی حَتّی یَحمِلوکُم فیهِ عَلَی القَصدِ ، ویَجلوا عَنکُم فیهِ العَمی ، ویُعَرِّفوکُم فیهِ الحَقَّ ، قالَ اللّهُ تَعالی : «فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» . (8)

.

1- .وفی المصدر : «معنیه» ، والصحیح ما أثبتناه فی المتن .
2- .النحل : 44 .
3- .الزخرف : 44 .
4- .الطلاق : 10 و 11 .
5- .ینابیع المودّه : ج 1 ص 357 ح 14 عن عبد الحمید بن أبی الدیلم وراجع : الکافی : ج 1 ص 295 ح 3 وبصائر الدرجات : ص 41 ح 19 .
6- .الکافی : ج 1 ص 295 ح 3 عن عبد الحمید بن أبی الدیلم ، بصائر الدرجات : ص 41 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 181 ح 33 .
7- .الکافی : ج 1 ص 211 ح 5 ، بصائر الدرجات : ص 37 ح 1 کلاهما عن الفضیل و ح 6 عن برید بن معاویه عن الإمام الباقر علیه السلام ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 286 عن عبد الرحمن بن کثیر ، بحار الأنوار : ج 23 ص 175 ح 5 .
8- .الکافی : ج 1 ص 50 ح 10 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 260 ح 30 نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 183 ح 43 ، وراجع : المحاسن : ج 1 ص 341 ح 703 .

ص: 507

امام صادق علیه السلام :ذکر، دو معنا دارد : قرآن و محمّد صلی الله علیه و آله و به هر دو مفهوم ، اهل ذکر ، ما هستیم . ذکر به معنای قرآن ، همان سخن خدای عز و جلاست که : «و ذکر (قرآن) را برای مردم بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی ایشان نازل شده است ، بیان کنی» و این سخن خدای متعال که : «و به راستی، ذکر (قرآن) برای تو و برای قوم تو [تذکّری ]است و زودا که [در مورد آن] بازخواست شوید» . امّا ذکر به معنای محمّد صلی الله علیه و آله ، [همان ]آیه در سوره طلاق است : «پس ای خردمندانی که ایمان آورده اید از خدا بترسید . به راستی که خدا بر شما ذکر را فرو فرستاده است ؛ پیامبری که آیات روشنگر خدا را برایتان می خواند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، از تاریکی به روشنایی در آورد» .

امام صادق علیه السلام در حدیثی طولانی :خداوندِ والانام می فرماید : «پس اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید» . کتاب ، همان «ذکر» است و اهل آن، همان خاندان محمّدند که خداوند [به مردمْ] دستور داده است از آنها پرسش کنند و [مردم] به پرسش کردن از نادانان، مأمور نگشته اند .

امام صادق علیه السلام در باره آیه شریف : «و به راستی، ذکر برای تو و برای قوم توست و زودا که [برای فهم آن،] مورد پرسش قرار می گیرید» :مقصود از «ذکر» ، قرآن است و ما ، قوم آن هستیم و ما همان هاییم که [در باره معانی آن، به وسیله مردمْ] مورد پرسش قرار می گیریم .

الکافی به نقل از ابن بکیر :حمزه بن طیّار، یکی از خطبه های پدرِ امام صادق علیه السلام را بر ایشان عرضه کرد، تا این که به بخشی از آن رسید . امام فرمود : «خُب! خاموش باش» و سپس فرمود : «شما را در آنچه برایتان نازل شده و از آن آگاهی ندارید ، نرسد ، مگر توقّف و درنگ و باز گردانیدن آن به امامان هدایت تا شما را در آن به راه راست وا دارند و نابینایی را از شما بر گیرند و حق را در آن به شما بشناسانند . خداوند می فرماید : «پس اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید» » .

.


ص: 508

الإمام الصادق علیه السلام فی رِسالهٍ إلی أصحابِهِ :أیَّتُهَا العِصابَهُ المَرحومَهُ المُفلِحَهُ ، إنَّ اللّهَ أتَمَّ لَکُم ما آتاکُم مِنَ الخَیرِ ، وَاعلَموا أنَّهُ لَیسَ مِن عِلمِ اللّهِ ولا مِن أمرِهِ أن یَأخُذَ أحَدٌ مِن خَلقِ اللّهِ فی دینِهِ بِهَوًی ولا رَأیٍ ولا مَقاییسَ ، قَد أنزَلَ اللّهُ القُرآنَ ، وجَعَلَ فیهِ تِبیانَ کُلِّ شَیءٍ ، وجَعَلَ لِلقُرآنِ ولِتَعَلُّمِ القُرآنِ أهلاً ، لا یَسَعُ أهلَ عِلمِ القُرآنِ الَّذینَ آتاهُمُ اللّهُ عِلمَهُ أن یَأخُذوا فیهِ بِهَویً ولا رَأیٍ ولا مَقاییسَ ، أغناهُمُ اللّهُ عَن ذلِکَ بِما آتاهُم مِن عِلمِهِ ، وخَصَّهُم بِهِ ووَضَعَهُ عِندَهُم ، کَرامَهً مِنَ اللّهِ أکرَمَهُم بِها ، وهُم أهلُ الذِّکرِ الَّذینَ أمَرَ اللّهُ هذِهِ الاُمَّهَ بِسُؤالِهِم . (1)

3 / 1 11حَفَظَهُ الدّینِرسول اللّه صلی الله علیه و آله لِعَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام :یا عَلِیُّ ، أنا وأنتَ وَابناکَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَهٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ أرکانُ الدّینِ ودَعائِمُ الإِسلامِ ، مَن تَبِعَنا نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنّا فَإِلَی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی کُلِّ خَلَفٍ مِن اُمَّتی عَدلاً مِن أهلِ بَیتی ، یَنفی عَن هذَا الدّینِ تَحریفَ الغالینَ وَانتِحالَ المُبطِلینَ وتَأویلَ الجاهِلینَ . وإنَّ أئِمَّتَکُم قادَتُکُم إلَی اللّهِ عَزَّوجَلَّ ، فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ فی دینِکُم وصَلاتِکُم . (3)

.

1- .الکافی : ج 8 ص 5 ح 1 عن إسماعیل بن مخلّد السرّاج ، بحار الأنوار : ج 78 ص 214 ح 93 .
2- .الأمالی للمفید : ص 217 ح 4 ، بشاره المصطفی : ص 49 بزیاده «هوی» فی آخره وکلاهما عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 272 ح 93 .
3- .کمال الدین: ص 221 ح 7 عن أبی الحسن اللیثیّ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، قرب الإسناد : ص 77 ح 250 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، المناقب لابن شهرآشوب: ج 1 ص 245 ولیس فیه ذیله من «وإن أئمّتکم» ، کنز الفوائد: ج 1 ص 330 ولیس فیه «وصلاتکم» وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 30 ح 46 .

ص: 509